سلام. ببخشید من 29 سالمه و مجرد هستم

از دو سال پیش که خواهر کوچکم ازدواج کرد پدرم با من بداخلاقی میکنه اکثرا غر میزنه و زیر لب فحش میده بهم میگه ترشیده، پیر دختر ،مغرور تا کی میخوای ور دل من بمونی آبرو برام نذاشتی و ....

تقریبا دو هفته بعد از عقد خواهرم یکی از پسران همکارش اومدن برای من . ولی من ازش خوشم نیومد بعد دو جلسه صحبت احساس کردم بداخلاق و عصبیه و جواب رد دادم

ولی پدرم به شدت عصبانی شد و حالا هم یک خواستگار دیگه از طرف دوستاش اومده من جواب رد دادم ولی بابام گفته بهشون منتظر باشید جواب میدیم سه ماهه الان 

خلاصه بگم میگه یا با این که من میگم ازدواج می کنی یا غیر از این به هیچ وجه اجازه نمیدم با کسی ازدواج کنی چون اجازت دست منه

تا حالا یعنی تو این 10 سال سه تا خواستگارم رو پسندیدم ولی بابام قبول نکرده .من خیلی حس بدی دارم 

احساس میکنم دارم خفه میشم چرا من نمیتونم شوهرم رو انتخاب کنم هنوزم یاد اون خواستگارا میفتم اشک تو چشمام جمع میشه

دلیل پدرم برای رد کردن اونا : فقط پول هست که در سطح ما نبودن 

دلیل من برای انتخاب اونا: ایمان اخلاق و زیبایی چهره بود 

اطلاعات تکمیلی

سن 29 جنسیت زن وضعیت تاهل مجرد
پاسخ مشاور

روانشناس و مشاور

با سلام
من بابت شرایط بد و ناعادلانه ای که تجربه می کنید واقعا متاسفم. 
متاسفانه قوانین، سنت ها و... گاهی بسیار می تونه آسیب رسان باشه. در این سن این حق شماست که بتونید آزادانه برای آینده و زندگی خودتان تصمیم بگیرید، حتی اگر این تصمیم اشتباه باشه و قرار باشه که شما تجربه ای هرچند سخت و تلخ رو داشته باشید. 
و متاسفانه در این شرایط کار زیادی از دست ما به عنوان مشاور بر نمیاد. اما پیشنهاد می کنم به این دو مورد توجه خاص داشته باشید:
اول اینکه سعی کنید اعتماد پدر رو کسب کنید  به این معنی که در ایجاد رابطه خوب و صمیمی تلاش کنید و اینکه به مرور نشان دهید که قابل اعتماد هستید و می توانید تصمیم گیرنده خوبی باشید. 
برای این پیشنهاد ازدواج، درصورتی که باب میل شما نیست بهانه ای داشته باشید تا بتوانید زمان بیشتری بخرید. 
دوم اینکه حتما به یک مشاور بصورت حضوری مراجعه کنید تا بعد از یکی دو جلسه اماکن حضور پدر هم ایجاد شود و به کمک مشاور خود بتوانید برای تغییر این شرایط تلاش کنید. 
موفق باشید. 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha