2723

تردید در ادامه زندگی مشترک

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 184 بازدید

 سلام. 26 ساله هستم و همسر 38 ساله، 10 ساله ازدواج کردیم، زمان ازدواج به دلیل اینکه همسرم تازه کار میکردن و درآمد زیادی نداشتن خانواده هامون حمایتمون کردن، خانواده خودم طبقه پایین منزلشون رو با اجاره خیلی کم بهمون دادن و خانواده همسرم وسایل زندگی رو محیا کردن، اما همسرم خیلی رو رفتار خانواده ام حساسه مخصوصا مادرم کوچکترین حرف مادرم بدترین تصورات همسرم رو در پی داره، 2 ساله که همسرم بیکار شدن و بیمه بیکاری میگیرن و پاره وقتی هم جایی مشغول هستن، البته منم خصوصی تدریس میکنم و موسسات مختلف میرم که تو این شرایط کمک حالش باشم، متاسفانه این 2 سال متوجه شدیم دیابت هم دارن که مجبورن قبل رابطه سیدنافیلد مصرف کنن، خب این مشکلات باعث شد همسرم دیگه کنترل رفتارشون رو نداشته باشن و خیلی بیشتر نسبت به قبل حساسیت نشون بدن، یعنی بخاطر یه حرف مادرم عصبانی شدن و دعوای سختی باهاشون داشتن و باعث شد از خونه پدرم قهر کنن و یه جای دیگه اجاره کنیم، که خب طبیعتا هزینه هامون 2 برابر شده، این مدت دیگه با خانواده من ارتباطی نداره و منم بخاطر ناراحتیش ارتباطم رو با خانواده ام کمتر کردم، و چند جلسه ای هم مشاوره رفتیم که مشاوره به همسرم گفتن خانوم شما تمام تلاشش رو برای حفظ این زندگی میکنه اما شما تلاشی نداری و  حساسیت زیادی داری و باید چندین جلسه دیگه هم بیایی مشاوره که نرفتن، جلسه آخر مشاوره رو خودم تنها رفتم که مشاورمون گفتن، از نظر من همسر شما همه چیز رو از دست رفته میبینه و نمیخواد تغییر بده چیزی رو ، نه از نظر کاری نه از نظر سلامتیش، گفتن تو این شرایط من قاطعانه باهاش صحبت کنم و بگم باید برای ادامه زندگیمون یه تصمیم درست بگیره، اگه نشد و نخواست با خانواده اش صحبت کنم و اگه نتیجه نداد جدا بشم بهتره، شما چه نظری دارین؟ من تلاش کنم و بسازم این زندگی رو یا نه؟ چون از نظر من همسرم اون جوری که باید تلاش نمیکنه

اطلاعات تکمیلی

سن 26 جنسیت زن شغل مدرس وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام خانم محترم.
خیلی متاسفم بخاطر اتفاقاتی که افتاده.
بنظر میاد شما بار زیادی را در زندگی مشترک تون حمل می کنید.
در مورد سوال آخرتون، بنظر میاد هم شما و هم همسرتون تلاشهایی داشتید برای زندگی مشترک، از جمله اینکه با هم به جلسات مشاوره رفتید. اما شاید ارتباطی که باید و لازمه، بین مشاورتون و همسرتون ایجاد نشده. و ایشون ادامه نداده به جلسات.
پس تلاشهایی از سمت هر دو نفر بوده، که طبق تعریف شما، بنظر من، جاهایی تلاشهای اشتباه و غیرسازنده ای بوده.
مثل اینکه اگر ارتباط همسر شما با خانواده تون به هم خورده، دلیل ندارد شما ارتباط تون رو کم کنید.
در هر حال لازمه در مورد تک تک اتفاقاتی که شما رو به این نقطه رسونده، بیشتر صحبت بشه تا تلاش سازنده از تلاش غیرسازنده شناخته بشه.
اما در حال حاضر، تصور میکنم هنوز راه هایی برای بهتر کردن رابطه شما و همسر شما وجود داره.
اگر همسرتون به مشاوره نمیاد، ازش بخواهید شما رو پیش مشاوری ببره که خودش قبول داره و تونسته ارتباط بگیره. و امیدوارم شما هم بتونید ارتباط بگیرید.
کتاب «زندگی مشترک و حد و مرزهایش» از انتشارات صابرین رو حتما مطالعه بفرمایید.
همچنین کتاب «پیامها» از نشر ارجمند.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha