تردید برای جدایی

 سلام. من عقدم ۳ ساله ۲۰ سالمه شوهرم ۲۷ شوهرم به شدت بدبین و بددهنه و اصلا تو جمع فامیل ما حتی عروسی شرکت نمیکنه وقتی عصبی میشه بدترین ناسزاهارو به من و خانوادم میگه فحش های ناموسی. با داییم حرف بزنم ناراحت میشه و‌ میگه تو آبرومو میبری. پسرخالم که ۱۵سالشه اگه بیاد خونمون عصبی میشه. تو جمع خانواده خودشون میگه به دامادمون نگاه میکردی و اخم میکنه عصبانی میشه. منم به خاطری که بهش بفهمونم مثل خودش رفتار کنم میگه من مردم تو زن تو نباید به من گیر بدی. تو جمع اگه عصبانی بشه صداشو میبره بالا و توهین میکنه. وقتی آروم میشه میگه من هیچی تو دلم نیست. در اثر تربیتی که داشته چون باباش هم بدبین و بددهنه و دو تا زن داره و خسیسه جلو ما به زناش فحش میده.م ی‌ترسم از ادامه دادن باهاش. به خاطر بحثای شدید و قهرای طولانی یه مدت دچار حمله هراس شدم تپش قلب و نفس تنگی و به خاطری که شناخت نداشتم ترسیدم رفتم دکتر اعصاب و دارو چند ماهه تجویز کرد الان مدام میگه تو مریضی و مشکل داری و روانی زیر نظر دکتر اعصابی قرص میخوری مثلا باهاش شوخی میکنم دستشو گاز بگیرم قلقلکش بدم. میگه شما همتون روانی هستین. من میگم تو منو مریض کردی میگه نه تو از اول مریض بودی الان خودشو نشون داده. در صورتی که واقعا من مشکل رفتاری ندارم. و کنترل دارم رو خودم و رفتارم واقعا. اونه که کنترلش دست خودش نیست داد میرنه عصبی میشه. در مقابل این حرفش چی جواب بدم؟ الان کاملا خوبم و هیچ مشکلی ندارم واقعا ولی استرسای شدیدی با رفتارش بهم میده که آدم سالم سکته میکنه واقعا به نظرتون حمله هراس باعث میشه که به آدم بگن روانی. من الان اصلا نه نفس تنگی میگیرم نه هیچی. من از ادامه دادن باهاش می‌ترسم و از آیندم وحشت دارم که اگه جلو بچم اینجوری داد و بیداد و ناسزا و بدبینی باشه چجور میشه تربیتش. خودش میگه ازدواجمون اشتباه بوده اما الان باید بسوزیم من میگم نه الانم گفت برو از زندگیم.به نظرتون چیکار کنم بتونم فراموشش کنم و خام منت کشیاش نشم و تمومش کنم؟بعد طلاق می تونم فکرشو از سرم بندازم بیرون.؟ پشیمون نمیشم به نظرتون همه مردا اینجور بی انصاف و بدن؟ مرد خوب پیدا میشه؟ یا می‌ترسم یه بخت بدتر گیرم بیاد خانوادم مشکلی ندارن با جدا شدنم و فهمیدن که آدم مناسبی نیست بابام میگه فقط به فکر غرایز حیوانیشه شوهرت اگه میشه راهنمایی کنید ممنون