سلام و عرض ادب

دختری هستم ۲۸ ساله. دانشجوی دکتری فیزیک. در سن ۱۸ سالگی از روی اجبار یک نامزدی ناموفق داشتم و بعد از چند ماه به طلاق منجر شد. بعد از طلاق تمام تمرکزم روی درس بود و پیشرفت

وقتی وارد مقطع ارشد شدم یکی از اساتیدم به من ابراز علاقه کرد. من هم چون از نظر عاطفی خلاهای زیادی داشتم به او علاقه مند شده و بهش وابستگی عاطفی زیادی پیدا کردم. جوری که عشق اول و آخرم شد. بعد از چند ماه که خواستم موضوع جدی شود و با خانوادم صحبت کند ، شروع کرد به ایراد گرفتن. کم کم متوجه شدم ایشون هیچ اعتمادی به من ندارند. نمیدانم چرا باز هم به پایش موندم. تا حالا که ۴ سال از این موضوع میگذشت. ناگفته نماند ایشون هم مانند خودم بسیار مذهبی و اهل نماز و قرآن بود. اما خیلی خیلی شکاک بودن. چون قبل از من ازدواج کرده بودن و همسرشون بهشون خیانت کرده بود و جدا شده بودن. تمام مستندات مربوط به خیانت همسرشون هم به من نشون داده بودند. در این ۴ سال روحیاتش خیلی نوسان داشت. یعنی ۸۰ ٪ مواقع جنتلمن و عالی بود ۲۰ ٪ عصبی و شکاک و بی احساس. جوری که تصویر قبلیش از ذهنم میرفت. شاید خیلی جاها بهم کمک کرد. کمک هایی که هیچکس بهم نمیکرد. چند ماه قبل خودشون خواستند که به منزل ما بیان و با خانوادم آشنا بشن. اما بعد از آشنایی موضوع بدتر شد. ایراداتت بیشتر شد. که چرا مثلا من اومدن منزل شما، تو فلان لباس و پوشیدی حتما پیش بقیه خواستگارانت هم اینطور میپوشیدی و ........کار به جایی رسید که مستقیما  در حرف هاش بهم توهین کرد. با وجود این که من اصلا در نامزدی قبلیم ارتباط جنسی نداشتم اما ببخشید بهم گفت از کجا بدونم که تا حالا رابطه نداشتی با کسی. حتی اگر برای معاینه رابطه واژن و مقعد تو رو ببرم دکتر و بفهمم. از کجا بدونم اورال سکس  نداشتی. بعد از حرف ها من شکستم. از خودم بیزار شدم. از خودم متنفرم. نمیدونم دیگه چیکار کنم. متاسفانه در همون دانشگاه دارم دکترا میخونم ایشون استاد مشاورم هست. هیچ انگیزه ای برای هیچ کاری ندارم. هیچ امیدی به زندگی ندارم. نمیدونم چیکار کنم. پیشش خانوادم شرمنده م. از برادرهام خجالت میکشم. چون خودش پیش اونها عنوان کرد که خیلی وقت هست منو دوست داره و ..ولی حالا باید بگم نه ایشون به هم زدن. عروسی برادرم اومد و خیلی از فامیلم اونو دیدن و متوجه شدن که خواستگار من هست. حالا از اونها هم خجالت میکشم

اطلاعات تکمیلی

سن 28 جنسیت زن شغل دبیر فیزیک وضعیت تاهل مطلقه
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیزم
امیدوارم که خوب باشید
زخم های عاطفی اگر به درستی ترمیم نشوند در طول زمان بر روابط عاطفی بعدی و زندگی عاطفی فرد اثر گذار خواهد بود، هم شما و هم خواستگار فعلیتان هنوز از زخم رابطه قبلی بهبود پیدا نکرده اید و به همین دلیل در تله های عاطفی مربوط به اتفاقات گذشته گرفتار میشوید، در قدم اول با توجه به اینکه در مسیر تحصیل هستید باید تحصیل و ارتباطتان را با دوستتان تفکیک کنید و درستان را با موفقیت به سرانجام برسانید تمام نکردن درستان در آینده پیامدهای ناخوشایندی برای شما خواهد داشت، در درجه بعدی خودتان به تنهایی به مشاور مراجعه کنید و مساله ارتباطتان با این آقا را مجددا بررسی کنید و تصمیم خود برای ازدواج را بار دیگر به چالش بکشید تا از گره های موجود در این ارتباط آگاه شوید و سپس اگر مایل بودید به همراه آقا جلسات مشاوره ازدواج را پیش ببرید. موفق باشید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha