سلام
امروزه با گسترده شدن اینترنت و شبکه های اجتماعی نوع دیگری از خیانت باب شده
افراد در شبکه های اجتماعی با جنس مخالف دوستی برقرار می کنند. این نوع دوستی ها به مرور زمان به زندگی واقعی کشیده می شوند و رابطه زناشویی را مورد تهدید قرار می دهند.
در روابط زناشویی، هر نوع فعالیت یا رابطه ای که در آن شخص لذتی را که باید با همسرش تجربه کند، با شخص سوم باشد، خیانت تلقی می شود. خواه این رابطه یک رستوران رفتن باشد، خواه رابطه جنسی. هر دو اینها موجب برهم ریختن شریک زندگی خواهد شد، پس خیانت است
خیانت جنسی از خطرناک ترین چیزهایی است که یک رابطه را می تواند تهدید کند. خیانت جنسی اعتماد را خراب می کند وقطعا زندگیتان را در معرض آسیب های جسمی و روحی قرار می دهد.
شخص خیانتکار باید به دلائل خیانت جنسی پاسخ دهد. اگر این خیانت تنها برای سکس باشد، زوجین باید الگوی روابط جنسی خود را تغییر دهند، و باید با یک درمانگر و مشاوره ازدواج مراجعه کند.
و در آخر اگر همسرتان با جدیت دست از اینگونه روابط برداشت سعی در بازسازی اعتماد از دست رفته داشته باشید
بدنبال علل و یافتن دلایل خیانت باشید ( خیانت خودش یک پیغام است نسبت به رابطه مشکل دار وخراب زن وشوهر که باید درست شود)
و سپس تفاهم وبخشش
موارد زیر پیشنهاد می شود:
- از همسرتان بپرسد که از اوچه می خواهد وچه توقعی ازشما دارد.
- اوقاتی را به تنهایی وخلوت با یکدیگر بگذرانید و گفتگو کنید
- اوقاتی را برای بازسازی روابط جنسی، روحی واحساسی خراب شده بگذارند.
- به احساسات یکدیگر گوش فرا دهند.
- وقتی همسرتان حرف میزند گوش دهید وتمرکز کنید.
- خارج از رختخواب نیز محبت رانشان دهید.
- باید قول دهد به سوی کارهای قبلی باز نگردید.( و اگردائما زیر قول خود زد پروسه طلاق وجدایی را جدی بگیرید)
- هرسال بعد از خیانت برای رابطه درست شده خودتان جشن بگیرید.
سلام ممنون از پاسخگویی تان خانم دکتر عزیز متاسفانه شوهرم حاضر به رفتن به مشاوره نیست و از نظر او من مشکل دارم از همه لحاظ ازم ایراد میگیره مثلا ساده ترین لباس ها رو می پوشم بازم میگه زن من باید ساده باشه و... یا نماز و روزه کارهای واجب دینی رو انجام میدم و بعضی وقت ها مستحبات و چادری هستم میگه زن من باید مذهبی باشه و... آرایش نمیکنم خودش میگفت پیش همکارهام پز میدم زن من اهل آرایش و اینا نیست و.... تا دعوا میشه میگه تو به خودت نمی رسی و آرایش نمیکنی و هزار تا ایراد دیگه ازم میگیره میگه تو هیچ نکته مثبتی نداری از این رفتارش فکر میکنم دو قطبی باشه ولی خودش قبول نداره به من میگه تو دو قطبی هستی که اول ازدواج گفتی مهرم حلال ولی الان میگی نه باور کنید من رو تحت فشار گذاشت مجبور شدم این حرف رو بزنم تا راحت بشم بارها گفته اگه روزی فرد مورد علاقه ام پیدا کنم میرم و بذار بچه ها به جایی برسن برات میگم یه داغی رو دلت بزارم و باز گاهی میگه من بچه ها رو دوست دارم و به خاطر اونها هر کاری میکنم نمیذارم ناراحت بشن یا میگه دختر درس برای چشه بهش فشار نیار درس بخونه ۱۸ سالش شد شوهرش میدم و... شکاک هم هست و من به خاطر این رفتارهاش به جدایی فکر میکنم از طرفی هم نگران بچه هام هستم ولی بمونم هم نگران آینده دخترم هستم که مثل عمه اش به یه آدم بیکار و ... بدش میگم جدا بشم لاقل وقتی ۱۸ سال شد میبرم پیش خودم و اینکه خوانواده ام مخالف طلاق هستن و از این لحاظ هیچ پشتیبانی ندارم فقط دلخوش ارثیه پدری هستم که با پولش میشه یه آپارتمان توی یه شهر دیگه بگیرم و برا کار به اون شهر بروم چون در شهرستان خودم کار برای خانم ها خیلی کم و درامد اندک میباشد لطف میکنید در اینباره نیز راهنمایی کنید
زندگی شما در معرض سوال است و شما با یک معضل واقعی مواجه هستید. شما ممکن است کسی باشید که تصمیم میگیرد که باید بماند یا باید برود پس دقیقا بررسی بفرمایید که آمادگی برای طلاق را دارید یا نه؟
بسیاری از زوجها بهاشتباه تصور میکنند همین که قادر به تحمل یکدیگر نباشند و احساساتشان نسبت به هم سرد شود، یعنی موعد زندگی مشترکشان به سر رسیده و دیگر وقت جدایی است. اما نه! همانطور که برای آغاز زندگی مشترک باید به بلوغ فکری و پختگی برسید، برای نیز باید از لحاظ روحی و روانی آمادگی پیدا کنید. اقدام به طلاق بدون آمادگیِ مواجهه با پیامدهای آن، موجب بروز جداییهای زودهنگام و نسنجیدهای میشود که زندگی طرفین را تا سالیان سال تحتالشعاع قرار خواهد داد. البته، همیشه هم خودتان تصمیمگیرنده نیستید و گاهی این همسرتان است که تصمیم به طلاق میگیرد. اما به نظرتان فکر طلاق از کجا به سرش زده است؟
خیلی اوقات، زوجهایی که عجولانه تصمیم به طلاق میگیرند، حتی نمیتوانند بر سر موضوعاتی که با یکدیگر توافق میکنند، پابرجا بمانند و بهدنبال هر توافق موقتی و ناپایدار، فقط مشکلاتشان عوض میشود، اما هیچ مشکلی به راهحل قطعی و پایدار نمیرسد.
در این شرایط شما ممکن است برای آسیب زدن به همسرتان مجبور شوید به خود، فرزند و دیگر عزیزان تان هم آسیب بزنید. در این میان کودکان شما آسیب پذیرترین افرادی هستند که غالبا برای گروکشی و انتقام گرفتن از آنها استفاده می شود.
همین کارها ممکن است بعد از گذشت زمان و فروکش کردن خشم و عصبانیت، باعث ایجاد عذاب وجدان، احساس گناه و پشیمانی بیشتر شما شود. بنابراین بهتر است با مدیریت این خشم از راه هایی مانند دریافت کمک های تخصصی، پناه بردن به امور معنوی، درد دل با دوستان و انجام تمرین های آرام سازی اجازه ندهید که مشکلات تان چند برابر شده و عنان کار از دست تان خارج شود. آنطور که بنظر میرسد همسرتان دچار خود کم بینی و افکار سوئ ظن گونه هست... بجای سرزنش و دعوا و انگ زدن به همدیگر به او توجه کرده تا عز ت نفسش را بالا ببرد و محتاج تایید دیگر زنان نباشد... با مهر ورزیدن او را شرمنده محبتهایتان کنید و کمکش کنید به زندگی علاقمند شود. بدانید که امید به ساختن یک زندگی بهتر و با اشتباهات کمتر بر اساس تجاربی که به دست آورده اید، می تواند به شما در پیمودن این مسیر دشوار کمک کند. به قول نیچه آنچه شما را نکشد، قوی ترتان می کند.