ادامه زندگی از روی ترس

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 211 بازدید

سلام

نمیدونم چجوری بگم

من از بچگی همیشه مادرم سعی داشت کامل تحت نظرش باشم و هیچ اختیاری از خودم نداشتم

همسر فعلیم که اومدن خواستگاری ، خانوادم حتی اجازه ندادن یه دوره آشنایی داشته باشیم تا طرفمو بشناسم «الان که دارم مینویسم یادآوریش قلبمو تیکه تیکه میکنه!😥😖»

فوری محرمیت خوندن و فوری عقدم کردن

ناراحتیم از اینه که این آقا از همون اول فقط دنبال رابطه بود و هیچی دیگه براش مهم نبود و متاسفانه منم احمق شدم و اجازه دادم تو محرمیت بهم دست بزنه😥😥😥

همین باعث بترسم و فکر کنم که باید حتما با ایشون ادامه بدم و زندگیم با یک ترس و اشتباه نابود کردم😢😢😢😢😢

زنگیم رفت. عمرم رفت. زیباییم رفت. آرزوهام رفت. ذوق و استعدادم رفت. همه چیزم رفت. الان هی یادم. میاد و حالم بد میشه

همش به جدایی فکر میکنم

حتی بچه هم دارم ولی اصلا رفتارا و اخلاقهای خانوادش برام قابل قبول نیست. زودرنج و عصبی و پرخاشگر شدم

همش دلم میخواد مثلا بچم بمیره تا بتونم ازش جدا شم

چکار کنم کمکم کنین

من تو این زندگی هیچ اختیاری ندارم

حس میکنم افتادم تو آتیش که نه راه برگشت دارم نه راه فرار نه میتونم خاموشش کنم

خیلی روحیه ام داغونه. هر لحظه یادم میاد خودمو بخاطر این ترس و اشتباه هزاران بار لعنت میکنم


اطلاعات تکمیلی

سن 30 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

روانشناس و مشاور

با سلام
با وجود اینکه احساس شما رو می توانم درک کنم باید بگویم که شما 30 ساله هستید و زمان زیادی دارید تا  جوانی و عمر و ... که می فرمایید از بین برود.

اینکه شما محدودیت دارید و داشتید و بنا به این طرز فکر ادامه دادید یک طرف و این که بچه دار هم شدید و این سالها ادامه دادید هم یک طرف. اما گذشته برنمی گردد و بایستی به فکر آینده بود.

برای جدایی حتما نیازی نیست بچه شما بمیرد، بسیاری از افراد هستند که با یک تصمیم جدی وارد عمل شده و اقدام به جدایی می کنند.

اما برای این تصمیم بایستی همه موارد از جمله موارد مالی و حمایت خانواده و غیره را در نظر بگیرید.

اگر این شرایط برای شما آماده نیست بایستی در این مورد بیشتر فکر کنید.

شما اسیر گذشته نیستید و می توانید تصمیمات مهم و جدی برای ادامه زندگی خود بگیرید. اما در نظر داشته باشید که هر تصمیم نتایجی دارد شما بهتر است ابتدا عنوان های هر تصمیم خود را روی یک برگه بنویسید. سپس مقابل هر یک نتایج احتمالی این تصمیمات را درج کنید.

معمولا ما می خواهیم که همه چیز با هم اتفاق بیوفتد و برای تصمیمات خود بهایی نپردازیم . نتیجه و بهای هر یک از تصمیمات خود را مشخص کنید و تصمیمی که کم ترین بها و هزینه را دارد انتخاب کنید.

نکته مهم: گاهی تصمیمات درست هزینه و بهای سنگین تری نسبت به تصمیمات غلط دارد. در نتیجه به این فکر کنید که 30 سال از زندگی خود را طبق فرمایش خودتان با تصمیم خانواده سپری کردید آیا می خواهید باقی عمر را هم همینطور سپری کنید؟

اگر جواب شما منفی است حتما هزینه هایی دارد که بایستی آنها را بپذیرید.

بعد از نوشتن تصمیمات و نتایج آن و انتخاب مناسب. حتما برای خودتان اهدافی در نظر بگیرید و سپس به خود یادآوری کنید که مسیر سختی را در پیش گرفتید اما حالا هدف دارید و آنطور که دوست دارید می خواهید زندگی کنید، پس اقدام کنید.

و اما اگر خواستید به هر دلیلی ادامه دهید باز هم می توانید با تلاش و انتخاب اهداف عملی، نسبت به تغییرات جزیی در زندگی حال حاضر خود اقدام کنید و  برای خودتان معنی جدید پیدا کنید.

پیشنهاد می کنم قبل از هر چیز کتاب انسان در جستجوی معنی را حتما مطالعه کنید.

موفق باشید.


تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha