دخالت های خانواده همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 63 بازدید 1 تبادل تجربه

سلام من از همسرم دورم و تقریبا به احتمال زیاد یک سال  و نیم دیگه بتونیم کنار هم باشیم ایشان خارج از کشور زندگی می کنند ۱ سال و ۵ ماه است که با هم ازدواج کردیم و ۲ سال هم با هم رفت و آمد داشتیم خانواده خوبی هم دارد و من دوستشون دارم اما مشکل من دخالت های گاه و بی گاهی است که در موارد مختلف می کنند . این را هم بگویم که ظاهرا همسرم بسیار مستقل است ۴۰ ساله است و من ۳۵ ساله از نظر مالی هم مستقل است از لحاظ رده تحصیلی در رده بالاست و در دانشگاه درس می دهد و خود بنده هم کار می کنم ایران و فوق لیسانس دارم . از لحاظ رفتاری حقیقتا انسان نمونه ای است ، خیلی در مقابل بی قراری های من تحمل دارد و بارها هم گفته که کمی آرام تر باش . اما من زمانی بهم می ریزم که می بینم انگار هیچ چیزی برای خودم و همسرم ندارم در رابطه با همه چیز مشورت می گیرد خانه خریدن و سفر رفتن و ... یک مدت که پدرشون اینجا به دنبال خانه برای ما در خارج از ایران بودند و برای ما خانه پیدا می کردند که من شدیدا ریکشن نشون دادم الان هم سفر می خواهیم بریم دایما دارند بهمون مگن کجاها برید و کجاها نرید ولی من فقط می خوام با همسرم باشم اصلا برام جا و مکانش برام  مهم نیست .  با خودش هم که صحبت می کنم میگه فقط می خوام ببینمت و برای من هم مهم نیست اما متاسفانه نظرهای خانواده تمامی نداره و دایما برای ما مثال می آورند که کجا برویم با احترام همیشه باهاشون برخورد کردم ولی با همسرم از کوره در می روم می دانم او هم خسته شده چون چندین بار سر این مسایل با همسرم دعواهای شدیدی کردیم چند بار بهم گفت نظر را همه می دهند مهم این است که ما چه کنیم ! اما مشکل من این است که دوست دارم همسرم برای خانواده اش حد و مرز بگذارد . من موافق نیستم که هرکس خواست می تواند نظر بدهد کلا خانوادگی ما با هم چندان کاری نداریم و هر کس سرش در زندگی خودش هست اما اگر خدایی نکرده مشکلی پیش بیاید همه بسیج می شویم و به کمک می رویم اما خانواده همسرم هر روز باید با هم صحبت کنند ! دیشب با یک تلنگر کوچیک مسایل را با هم قاطی کردم به خاطر جریان سیل من پیامی به مادر همسرم دادم که مطمئن شوم حالشون خوبه اما ایشان با اینکه دیدند جواب ندادند و من هم ناراحت شدم و همین زمینه ای شد که با ایشان سر تمام مسایلی که بالا گفتم با هم دعوامون بشه و بعد هم گفت که حوصله دیگه ندارم جدا بشیم . بعد هم هر چی زنگ زدم جواب نداد فکر می کنم بلاکم کرده ! خیلی ناراحتم اصلا نمی تونم قبول کنم که انقدر همسرم بچه ننه باشه  لطفا راهنماییم کنید زندگیم داره از هم می پاشه ! این را هم بگم که برای مشاور آمدن بهانه میاره و نمیاد چی کار کنم 

اطلاعات تکمیلی

سن زن شغل مدیر وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام امیدوارم که خوب باشید. در پاسخ به سوال شما توجه تان را به چند نکته جلب می کنم :نکته اول اینکه شما همسرتان را انتخاب می کنید ولی نمی توانید او را از نو آموزش دهید و یا تغییر دهید, پس لازم است یا او را همین گونه که هست بپذیرید و یا در انتخابتان تجدید نظر کنید مسئله دوم این است که مستقل بودن به معنای این نیست که جلوی نظر دادن دیگران را بگیریم بلکه به معنای آن است که بعد از اینکه دیگران نظر دادند ما آن کاری را که خودمان صلاح می دانیم انجام دهیم پس اگر همسر شما این گونه رفتار می کند او به‌خوبی حریم رابطه را حفظ کرده است . ولی اگر او دائماًبا حرف دیگران نظرش را تغییر می‌دهد و یا منتظر است ببیند خانواده‌اش چه می‌گویند در آن صورت شما می توانید به او بگویید که این رفتارش چه احساسی را به شما منتقل می کند نه اینکه به او بگویید بچه ننه است یا وابسته یا هر چیز دیگر .فقط از احساس خودتان به او بگویید .مثلا اینکه احساس ناامنی می کنید یا هر احساس دیگری که دارید بدون اینکه به او یا خانواده‌اش و شخصیت آنها حمله کنید و بعد صبر کنید ببینید آیا او خواسته شما را برآورده می کند یا نه اگر خواسته شما را برآورده نکرد آن زمان انتخاب کنید آیا مزایای دیگری دارد که در کنارش بمانید یا خیر.توصیه می کنم کتاب ازدواج بدون شکست و هشت درس برای روابط زناشویی بهتر هر دو کتاب نوشته ویلیام گلاسر و ترجمه علی صاحبی را مطالعه کنید.

تجربه شما

login captcha

سلام  کوتاه و جامع پاسخ داید ممنونم