مشکلات با خانواده همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 55 بازدید

سلام من ۱۸ سالمه و ۶ ماه میشه ازدواج کردم شوهرم ۳۱ سالشه و پسر عممه ازدواجم به خواسته خودم بود چون هم ازش خوشم می اومد هم شرایطش خوب بود اوایل نامزدی میدونستم خانوادش مخالف من بودن هنوز عقد نکرده بودیم با عمم که مادرشوهرم میشه خونه یک فامیل مشترک رفتیم شروع کرد که من میخواستم فلان دخترو واسه پسرم بگیرم گفته نه و... من و مادرم سکوت کردیم و به روی خودمون نیاوردیم در طول دوران نامزدی و عقد واقعا اذیتم کردن از جهیزیم ایراد گرفتن و شوهرم فقط سکوت میکرد و حتی گاهی بهم میگفت حق دارن و تو بدی بین من و شوهرم دعوا واقعا زیاد بود حتی روز عروسی بعد عروسی یه مدت خوب بود دیگه دعوا نبود تا اینکه شوهرمو و خواهراش شروع کردن به قلیان کشیدن من واقعا تو خانواده ایی بزرگ شدم که قلیان کشیدنو کار خوبی نمیدونن اما اونا چیز عادی بود حتی بچه ۱۰ ساله هم قلیان میکشه به شوهرم گفتم نکش و باز بینمون دعوا شد بعد از اون مادرشوهرم عمل کرد و من و شوهرم خدایی کم نزاشتیم بعد عمل شوهرم هر روز به مادرش سر میزد و منو نمیبرد و تمام روز خونه بودم واقعا عصبی شدم بهش گفتم بیا شبا با هم بریم گفت باش ولی دیدم عصر خودش تنها رفت سر این موضوع باهاش دعوا کردم و اون رفت به مادرش گفت من باهاش دعوا کردم چون رفته خونه مامانش بعد اون خانوادش واقعا باهام بد شدن حتی جواب سلامم هم نمیدادن با اینکه رفتم خونشون و یک روز خونه مادرشوهرمو تمیز میکردم و غذا براش درست کردم فکر کردم از دلش دراومده و برای تولدم دعوتشون کردم بهم گفت حالش خوب نیست نمیاد اما به شوهرم گفت به خاطر زنت نمیام واسه شام دعوتش کردم اما نیومد و پیش شوهرم پشت من و خانوادم بد میگفت شوهرمم اومد خونه و با من دعوا کرد واقعا زندگیم عذاب آور بود برام شوهرم مدام منو بزور میبرد اونجا و نمیتونستیم بدون اونا جایی بریم حتی یه خرید ساده بین خواهرشوهرمو و شوهرم دعوا شد و مادرشوهرم از اونجایی که دختراشو خیلی دوست داره طرفه دخترشو گرفت و به شوهرم گفت دیگه خونه ما نیا تا یه مدت آرامش داشتم راحت بیرون میرفتیم شوهرم به نظرات من توجه میکرد اما دوباره با هم دوست شدن طوری که تو یه دیدار تمام اتفاقات یک ماهه زندگی خودمونو خانوادمو بهش گفت میترسم دوباره اون روزا بیان چیکار کنم؟

اطلاعات تکمیلی

سن ۱۸ جنسیت زن شغل دانشجو وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

با سلام 
بهترين راهكار در اين موقعيت مشخص كردن مرزها و حريم هاي شخصيتان است زندگي زناشويي تشكيل شده از دو نفر است نه مجموعي از خانواده .
بهتر است با همسر خود صحبت كنيد و حد و حدود رابطه و صحبت هايي كه به ديگران منتقل ميكنيد را مشخص كنيد .وجود تفاوت در خانواده ها طبيعي است انچه مهم است تعامل برقرار كردن با اين تفاوت هاست يادمان باشد اساس زندگي مشترك احترام گذاشتن به همديگر است .اينكه شما قليان را بد ميدانيد و عاملي براي دعوا و امر و نهي كردن ميشود بهتر است با ارامش راجبش صحبت كنيد و به نقطه نظر برسيد .يا به جاي دعوا كردن درباره نبردن شما به خانه مادرشان كه باعث اين همه تنش در كل خانواده شده ميتوانيد دليل خلف وعده را بپرسيد و با لحن دوستانه از تنهايي خود صحبت كنيد و از همسرتان بخواهيد زمان بيشتري را با شما بگذراند.
 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha