اشتباه در زندگی و سردی همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 94 بازدید

سلام من 21 سالمه و چهار ساله که ازدواج کردم و یک فرزند یک سال و نیمه دارم شوهرم سی سالشه و مرد خوبیه و اهل زندگی هست فقط مسئله ابراز احساسات و مسائلی از این قبیل رو بی اهمیت میدونه و میگه که من نمیتونم ناز تو رو بکشم یا اینکه توقع نداشته باش مدام بهت بگم دوست دارم در صورتیکه من خیلی احساساتیم و برام خیلی مهمه که همسرم بهم ابراز علاقه کنه یا وقتی ناراحتم بیاد و دلیلشو بپرسه ولی همسرم اینجور نیست و فکر میکنه یک زن فقط باید از لحاظ مالی تامین باشه و تمام تلاشش در جهت پول درآوردنه و این درصورتیه که من اصلا زن ولخرجی نیستم و هیچوقت ازش پول نخواستم یا توقع بی جایی نداشتم

من از وقتی دنیا اومدم تا الان به هیچ پسری نگاه بد نکردم و هیچ رابطه ای هم با هیچ کس و به هیچ صورتی نداشتم فقط متاسفانه حدود یک ماه قبل از طریق تلگرام با چند پسر آشنا شدم که فقط حدود یک هفته با هم چت میکردیم با دوتاشون که کلا چت معمولی داشتم و هیچ حرف عاطفی باهاشون نمیزدم ولی یکیش منو عزیزم و اینا صدا میزد که البته من اونو به چشم برادر میدیدم و اونم به من خواهر میگفت ولی خوب منم کم کم اونو داداش گلم یا عزیزم و اینا صدا میزدم که البته اینم بگم همه اونا میدونستن من متاهلم و هیچ بدی از همسرم به اونا نگفته بودم

خلاصه یک شب که مشغول چت بودم همسرم متوجه شد و همه پیام ها رو دید و کلی منو دعوا و... کرد و تا چند روز مدام دعوا میکرد منو و میگفت که باید طلاقت بدم و تو همیشه همینجوری بودی و اینا و اینکه کلی هم منو کتک زد که منم همش گریه میکردم و التماسش میکردم و میگفتم که حق با توئه و من لیاقتت ندارم و فقط یه فرصت دیگه بهم بده و حرفایی از این قبیل اونم بعد از سه روز راضی شد و گفت یه فرصت بهت میدم و منم از اون روز واقعا به خودم اومدم و فهمیدم که یک عمر زندگی با عفت خودمو زیر سوال بردم و پشیمون بودم و تلگراممو حذف کردم و دیگه به هیچ پسری فکر نکردم و حتی نگاه هم نمیکنم ولی مشکلی که هست اینه که شوهرم رفتارش مثل سابق شده ولی خوب با این تفاوت که وقتی از سرکار میاد خونه همش سرش تو گوشیه و خیلی به من اهمیت نمیده و ابراز احساسات که اصلا نمیکنه و با کوچکترین دعوایی اون مسئله رو میکوبه تو سرم و یک نکته هم بگم که همیشه تو دعوا ها از اول ازدواج منو مقصر میدونسته و خودم باید میرفتم واسه آشتی و التماس و همیشه جمله ای که تو دعواها بهم میگفته اینه که همینه که هست نمیخوای برو به سلامت و این منو خیلی عذاب میده من خیلی دوستش دارم و واقعا دوریشو نمیتونم تحمل کنم اما اون جوری میگه که اصلا انگار بود و نبودم واسش فرقی نداره اصلا تو کارها با من مشورت نمیکنه خیلی دلم پره الان نمیتونم همه مشکلاتمو بگم تو رو خدا هر چه زودتر کمکم کنین چیکار کنم خیلی پشیمونم از کارم ولی خوب رفتار شوهرمم هم از اول ازدواج تا الان عذابم میده

اطلاعات تکمیلی

سن 21 جنسیت زن شغل دانشجو وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز


تلنبار شدن مشکلات متعدد در زندگی باعث بوجود امدن اینگونه مسائل در زندگی میشود 

اولین گام این است که بدون سوگیری یا حالت دفاعی و متهم کردن به همسرتون مذاکره کنید آیا واقعا می خواهند تغییری در روند زندگی و بهبود کیفیت زندگی بردارند یا خیر

دوم اینکه در مورد مسائلی که تا به امروز هر دو آزرده خاطر شده اید باید صحبت کنید 

فرار و ایجاد لاک دفاعی در زندگی زنگ خطری است که سردی از رابطه رو باعث میشود

شما خطا کردید اما اگر ایشون واقعا قصد دارند با این موضوع کنار بیایند باید یاد بگیرند تهدید و تحقیر نمی تواند کمک کننده باشد در مقابل شما هم باید به تفاوت میان خود و همسرتون توجه کنید و با توافق هم برای رفع نیازهاتون راه هایی رو پیش بگیرید که هم شما خرسند باشید هم ایشون و این فقط از راه گفت و گوی رو در رو بدون حاشیه و درگیری و تخریب یکدیگر اتفاق می افتد.

اگر احساس می کنید خشم و ناراحتی راه رو برای پیدا کردن راهکار موثر بر شما بسته حتما در حال حاضر به تنهایی به مشاور مراجعه کنید تا با کسب آرامش بیشتر و راهنمایی ایشون بتوانید راه و مسیر زندگی تان را هموار تر کنید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha