قضیه از دو ماه پیش شروع شد که من رژیم گیاه خواری گرفتم چون سرکار میرفتم نتونستم خوب رعایت کنم و خوب غذا بخورم بدنم خیلی ضعیف شد. حال نداشتم همش خوابم می اومد. و خسته بودم. ذهنم درگیر بیماریم بود. لیکن پلان دهان. (زخمهای دهنم خوب نمیشد با دارو رفتم سراغ طب سنتی که موثر هم بود).اون موقع فکر میکردم شوهرم درکم میکنه کل سیستم بدنم ریخته بود به هم مخصوصا از لحاظ جنسی. خیلی طرد کردم شوهرمو واقعا دست خودم نبود. از اینکه پیشش بشینم هم بدم می اومد حتی حالم خوب نبود.

از اون موقع شوهرم ی کحالت تعصبی پیدا کرد و حساس شده بود روی هر رفتار من. من زیاد حساس نشدم چون اوایل عقدمون این طور بود. این روال گذشت تا رسید به چند روز پیش که شروع کرد به بازخواست کردن من. شب بیدار شدی رفتی تو پذیرایی خوابیدی؟ صبح چه ساعتی بیدار شدی؟ ساعت چند رسیدی خونه؟

من خیلی عادی بهش جواب میدادم و اما کما بیش منظورش برام معلوم بود. تا اینکه تیر خلاص را زد و گفت بهت شک دارم. خیلی با هم صحبت کردیم. حتی دعوا کردیم. خودش میگه من میدونم مشکلی نداری اما یک فکری افتاده تو سرم که نمیتونم بیرونش کنم. بیرون که هستم اصلا این فکرا نیست میرسم خونه اعصابم میریزه بهم.

الان منم شک افتاده تو دلم

1. میگم نکنه خودش کاری کرده داره دست پیش میگیره

2. بدبین شده و وسواس فکری پیدا کرده

3. داره فیلم بازی میکنه منو اذیت کنه یا شاید هم اصلا کلا فیلم بازی میکرده.

من خیلی تو سختی ها پشتش بودم. تو مریضی همراهش بودم خیلی ازش انتظار داشتم یک مدت مراعات منو بکنه که حالم خوب بشه. دلم واقعا شکسته. و یک عالمه فکر و خیال تو سرم ریخته. الان من چیکار کنم؟چجور این مشکل را حل کنم. حس میکنم دیگه نمیتونم بهش اعتماد کنم؟

اطلاعات تکمیلی

سن 30 جنسیت زن وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

روانشناس و مشاور

با سلام
هم از سوی شما و هم از سوی همسرتان یک سری افکار غیرمنطقی در مورد روابط جنسی وجود دارد.

از طرفی این که ایشان مطالبی را گفته و شما ناراحت هستید یا انتظاری داشتید که برآورده نشده نباید وارد مرحله ای شود که فاصله را بیشتر کند.

پیشنهاد میکنم در یک فضای آرام بدون یادآوری نکات منفی گذشته با او صحبت کنید.

ابتدا ویژگیهای مثبت ایشان و رابطه خودتان را برای او بازگو و یاد آوری کنید و سپس انتظارات و دلخوری خودتان را مطرح نمایید.

این اطمینان را به او بدهید که حاضر هستید برای بهبود رابطه اعتماد از دست رفته را با هم و در کنار هم بازسازی کنید.
توضیح دهید که رفتار های شما ناشی از مشکل شما بوده و به دلیل دوست نداشتن ایشان و رابطه برای شما نیست.

درصورتی که این وضعیت شدت بیشتری گرفت حتما با یک روانشناس بصورت حضوری مشورت کنید.

موفق باشید.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha