ناراحتی از مادرشوهرم

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 141 بازدید

با سلام مادرشوهرم یک زبون تیزی داره مدام منو کوچیک میکنه جلو همه...وقتی میرم خونش همه کاراشو میکنم ولی یک شب جلو جمع میگه از این عروسم آب گرم هم بلند نمیشه...یا از بچه داریم ایراد میگیره بچم 16 ماهشه همش میگه این چرا حرف نمیزنه هچی یادش نمیدی فلان....همش از اون جاری بزرگترم که 15 سال از من بزرگتره طرفداری میکنه قربون صدقش میره احترامشو داره میگه یکم از این یاد بگیر و.....خلاصه خیلی باهاش جوره.....خیلی دخالت میکنه تو زندگیم رو مخمه...چیکا رکنم باهاش به شوهرمم میگم میگه مادرمه چی بگم بهش . شما بگید چیکارکنم خستم کرده با اون حرفش انقد ناراحتم که خدا میدونه تصمیم دارم دیگه نرم خونشون ولی اگر نرم خودش پا میشه میاد خونمون یا میگه چرا نمیایید نمیدونم چیکارکنم شوهرمم هیچ کمکم نمیکنه فکر میکنه من مقصرم هیچکسم ندارم خانوام شهرستانن و دورن ازم تو رو خدا کمکم کنید بگین چیکارکنم چی بگم بهش چطور رفتارکنم باهاش که دیگه باهام اینجور رفتار نکنه تا حالا هیچ نگفتم بهش هی احترامشو نگه داشتم؟

اطلاعات تکمیلی

سن 22 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام، امیدوارم که خوب باشید
به دلایل خیلی زیادی همه ی ارتباطات همیشه حسنه نیست و خیلی از مواقع این نزدیکترین افراد ما هستند که اگر حریم و فاصله رو در ارتباط باهاشون حفظ نکنیم به ما آسیب خواهند زد. اگر تلاشتون رو کردید تا ارتباطتون رو با مادر همسرتون خوب نگاه دارید و نشده و در حال آسیب دیدن هستید بهتره که همونطور که تصمیم گرفتید فاصله ایجاد کنید، اگر ایشون خواستند بیان مشکلی نداره شما رفتار مربوط به خودتون رو تغییر بدید و اگر علت نیومدنتون رو جویا شدند غیرمستقیم بهانه هایی بیارید یا اگر شما رو مجددا با عروس دیگر مقایسه کردند بگید خوشحالید که عروس خیلی خوبی دارند که حواسشون بهشون هست، اجازه بدید مادر همسرتون درباره مقایسه ی شما با دیگران خسته بشن و با نشون ندادن نقطه ضعف این قضیه رو به مرور کمرنگ تر بکنید، اگر همسر شما علت عدم تمایلتون برای رفت و امد رو خواستند دلیل نگهداشتن حرمتها و آزارهایی که میبینید رو توضیح دهید و گاهی برای اینکه همراهی خودتون با همسرتون رو به جا بیارید میتونید به منزلشون برید. موفق باشید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha