اعتماد به فردی که دوستش داشتم

با سلام و خسته نباشید

خانم دکتر راستش من حدود یه سال و نیم عقد بودم و جدا شدم حدود یک ماه و نیمه. بعدش وارد فضای مجازی شد‌م  یک آقایی بود دانشجوی دندانپزشکی یود و خیلی متشخص به نظر میرسید نمیدونم چرا فالوش کردم تا عکسامو دید اومد احوال پرسی خلاصه ارتباط ما فقط در دایرکت اینستا بود. هی‌ بهم‌ میگفت بیا ببینمت اما من نمیرفتم خلاصه که روز تولدش براش یه دسته گل خریدم رفتم دیدنش‌ کلی‌ سوپرایز شد و هی تشکر میکرد و میگفت جبران میکنم چون مال منم نزدیک بود. دیدار ما حدود نیم ساعت تو ماشین اون بود بماند که با یه ماشین ۲میلیاردی اومده بود انتظار نداشتم تا اون حد سطح بالا باشن.

اومدم خونه دیگه مثل قبل منتمو نمیکشید در حالیکه تو ماشین هی‌ میگفت واقعا کوپ عکساتی و خیلی خوب رفتار میکرد کلی‌ متشخص بود حتی انتظار داشتم شمارشو بهم بده اما نداد منم به روش نیاوردم .ارتباطمون فقط تو اینستا بود مثلا روزی فقط یک سلام و احوال پرسی اما من واقعا عاشقش شده بودم هی‌ میگفت بیا ببینمت اونم‌ تو خونم!‌من‌ میگفتم روشن فکریه و گرنه باهام کاری‌ نمیکنه (ایشون نمیدونن من ازدواج ناموفق داشتم)...

خلاصه دیروز دوباره قرار گذاشتیم بماند که  پیشنهاد قرار و خودش داد اما دید خونش نمیرم با کلی منت اومد بیرون اومد خیلی کم حرف و بی حوصله بود همش من‌ حرف میزدم دوست داشتم بدونه چقدر عاشقشم به روش آوردم که من‌ حتی‌ ازت شماره ندارم بعد میخوای بیام خونه؟ ‌اونم خودشو به نفهمی زد که عه نداری و این‌حرفها!

یه کم‌ گشتیم گفت بیرون حال نمیده بریم خونه التماسش کردم نریم اما گوش نداد تا به خودم اومدم تو پارکینگشون بودم  به زور از ماشین پیادم کرد رفتیم دیدم آشپزخونش پره نوشیدنی غیرمجاز گفت میخوری‌گفتم تا حالا نخوردم .

خلاصه یه کارایی باهام کرد و بعد منو اورد یه مسیری...

باورم‌ نمیشه مرد رویاهای‌ من همچین آدم کثیفی بود... کل آرزوهام به هم ریخته ازش متنفرم روحیم بد شده خودمو عین کاغذ مچاله شده میبینم..

دیروز تو اینستا پی‌ام داد خیلی سرد جواب میدادم از طرفی هم‌ نمیخوام بلاکش کنم تا باهام لج کنه میخوام یه جوری ازش دور باشم که خودشم‌ نفهمه... به نظرتون بهترین راهکار چیه؟