آشنایی با مردی که تعادل ندارد

سلام و خسته نباشید.

پارسال توسط یکی از دوستان به پسری معرفی شدم.

3 جلسه با هم رفتیم بیرون و من به ایشون گفتم اصلا وجه اشتراکی نداریم و بهتر که بیش از این ادامه ندیم. اما  ایشون مجدد پیگیر شدن و هر روز پیام میدادن .

روابطمون خوب بود ولی یک دفعه ایشون به بهانه های مختلف من و می پیچوند و بهانه میاورد که کار دارم . گاهی هفته ای 4 بار همدیگرو میدیدیم ، گاهی 2 هفته نه.

از اول آشنایی قرار گذاشتیم که تا آخر تابستون با هم باشیم تا با روحیات و اخلاق هم بیشتر آشنا بشیم و بهتر برای ازدواج تصمیم بگیریم.البته خانواده من از اول درجریان بودن و ایشون هم گفتن که حتما با خانواده صحبت میکنن و قول دادن این کارو در زمان مشخصی انجام بدن.

از روزی که این حرف و زد 2 هفته هیچ خبری ازش نبود و هرچی ازش میپرسیدم کجایی ، میگفت مهمونی به خاطر خواهر و برادرم که از خارج اومدن.

بعد از 2 هفته به من پیام داد امروز جایی قرار نذار شب با هم بریم بیرون و البته من از شدت عصبانیت جواب ندادم. عصر حاضر شدم ولی نیومد. هر چی اس ام دادم، زنگ زدم ، واتس آپ و تلگرام پیام دادم جواب نداد و شب یه پیام خیلی تند و تیز داد که ما به درد هم نمیخوریم و کمی بحث کردیم و تمام

از اون پیام 3 هفته گذشت و مجدد خودش پیام داد که باید همدیگرو ببینیم. و من هردفعه بهانه آوردم. هرروز پیام میداد که امشب میام دنبالت ، امشب شام میریم بیرون و....... تا سه هفته بعد که من واقعا از پیامهاش کلافه شده بودم ، علی رغم رضایت خانواده ام باهاش رفتم بیرون.

با 1 شاخه گل اومده بود و بعد گفت اگه من از حرفات ناراحت میشدم اسمت و نمیاوردم و باید با هم حرف بزنیم و دلخوریها از بین بره .دوباره  چند جلسه باهم رفتیم  .به یکباره 19 روز هیچ خبری ازش نشد! هرچی پیام میدادم میگفت درگیر مسائل فامیل و کارم . وقتی میگفتم یعنی حتی 5 دقیقه هم برا ی من وقت نداری ، می گفت نه

گفتم پس چرا پیام دادی که باهم حرف بزنیم و دلخوریها از بین بره ؟ گفت قصدم ادامه رابطه نبود فقط خواستم عقده هام خالی شه . گفتم از فرجه ای تا آخرتابستون بود 1 ماه گذشته و هنوز با خانواده ات حرف نزدی‌.ما باید تکلیف خودمون و بدونیم. گفت ما به درد هم نمیخوریم.  بعد گفت با هم تماس نداشته باشیم  و من هم قبول کردم.

صبح که بلند شدم دیدم شماره تماس و پیام و واتس آپ من و بلاک کرده. این قضیه مربوط به اول آبان هست. خیلی عصبانی شدم و من هم بلاکش کردم.  گذشت تا 9 آذر که تو تلگرام که بلاک نیستم این پیام و فرستاد:

آدم باید کتاب‌هایی بخواند که گازش می‌گیرند و نیشش می‌زنند. اگر کتابی که می‌خوانیم مثل یک مُشت نخورد به جمجمه‌مان و بیدارمان نکند، پس چرا می‌خوانمیش؟ که به قول تو حالمان خوش بشود؟ بدون کتاب هم که می‌شود خوشحال بود. تازه لازم باشد، خودمان می‌توانیم از این کتاب‌هایی بنویسیم که حالمان را خوش می‌کند. ما اما نیاز به کتابخانه، نیاز به کتاب‌هایی داریم که مثل یک ناخوش‌حالیِ سخت دردناک متاثرمان کند؛ مثل مرگ کسی که از خودمان بیشتر دوستش داشتیم، دور از همه‌ آدم‌ها، مثل یک خودکشی. کتاب باید مثل تبری باشد برای دریای یخ‌زده‌ درونمان

من واقعا نه منظورش و فهمیدم نه هدف و انگیزه اش و از ارسال پیام. و نه اینکه چرا تو تلگرام بلاک نیستم.من وقتی عکس پروفایلم و عوض کردم بعد از 1 روز عکسشو عوض کرد. بعد هم تو واتس آپ از بلاک دراوردم .واقعا درکش نمیکنم. نمیدونم چرا انقدر من و اذیت میکنه.به نظرم تعادل روانی نداره.

هر وقت پیام میده من و بهم میریزه.چیکار کنم باهاش؟