سلام خسته نباشید من تو سن کم ازدواج کردم ۱۴سالگی و تو ۱۹سالگی بچه دار شدم پسر اولم که بدنیا اومد بعد ۱سال و ۴ماه دخترمم بدنیا اومد بارداری ناخواسته و هیچ کمکی نداشتم. تنهای تنها شوهرمم عصبی بود خیلی دوستم داشت ولی زود عصبی میشد و زیاد خونه نمی اومد میگفت از صدای بچها عصبی میشم و وقتی بزرگتر شدن گفت از دعواشون عصبی میشم یک بار خودشم میگفت که تو خدمت براش نوشته بودن مشکل اعصاب و روان  من همیشه با بچهای کوچیکم تنها بودم با کلی سختی یکم که بزرگ شدن وقتی دعوا میکردن از اعصبانیت کتکشون میزدم بعدش انقدر ناراحت میشدم ولی نمیتونستم خودمو کنترل کنم قسم میخوردم که دیگه نزنم ولی نمیشد خودمم میزدم میگفتم آخرین بار که بچه هارو میزنی ولی بازم فایده نداشت ولی الان حدود یک سال هست  که انقدر دعا کردم خدا بهم آرامش بده انقدر گریه میکردم الان دیگه نمی زنمشون .ولی شوهرم هم اخلاقش خوب شده و کمتر میره بیرون بهم کمک میکنه منم سعی میکنم باهاش کنار بیام باشگاه میرم با دوستام هفته ای یک شب یا دو هفته یکبار می شینیم ولی آرامش اعصاب ندارم ذهنم آشوبه تو فکرم به صد جا همزمان فکر میکنم من انقدر الان تو زندگیم مشکل خاصی ندارم درسته منم مثل همه مشکلاتی هست ولی نه در این حد که من انقدر آشوب باشم دوست دارم همیشه تو ذهن خودم باشم و کسی تمرکزمو بهم نزنه پسرم هم خیلی لجبازی میکنه اصلا حرف گوش نمیده هر چقدر باهاش ملایمت میکنم بازم اهمیت نمیده حرف میزنم هر چقدر میخوام آروم باشم نمیشه تند و بلند حرف میزنم پسرم میگه تو جیغ میکشی .تو ذهنم میگم دیگه خوب حرف میزنم ولی یک دفعه وقتی صدای دعواشون یا جیغشون میاد عصبی میشم منم داد میزنم ساکت بشید. دوست دارم مادر مهربونی براشون باشم ولی هر کار میکنم نمیشه شبا همیشه با غصه میخوابم که مادر خوبی نیستم من دارم بچه هامو مثل خودم عصبی بار میارم دخترم هر جا میریم با بچه ها دعواش میشه با هم دو تاشون یکم که بازی میکنن زود دعوا شون میشه واقعا ناراحتم میکنه که نمیتونم کنترلشون کنم و طوری باهاشون حرف بزنم که با هم کنار بیان به پسرم میگم شما بزرگتری باید به خواهرت کمک کنی و مواظبش باشی کسی اذیتش نکنه ولی میگه به من چه بزار بزننش 😢و من میدونم که مقصر همه اینها بی محبتی من هست من نمیخوام این طوری باشم ولی خیلی زود عصبی میشم فوری تو یک لحظه طوری نیست که بخوام فکر کنم فوری عکس العمل نشون میدم میدونم که باید پیش پزشک اعصاب و روان برم ولی پول ندارم ما با این مقدار پولی که داریم فقط میتونیم خورد و خوراک جور کنیم و فقط واسه بچها لباس بخریم میتونید برام راهی بگید الان من ۲۴ سالمه ولی ذهنم واقعا داره کم کم پیر میشه ببخشید خیلی طولانی نوشتم لطفا کمکم کنید دوست دارم یک مادر مهربون و صبور باشم .

اطلاعات تکمیلی

جنسیت زن شغل خاندار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام همراه عزيز ✋🏻

ممنون از اينكه مارا انتخاب كرديد 

احساس خوب درباره خود مهمترين شرط لازم برای خوشبختی و زندگی بهتر است. در جوامع امروز که ما هميشه در دنيای بيرون به جستجوی احساس بهتر می گرديم ، اغلب اهميت آنچه را در درون خود احساس می کنيم ، ناديده گرفته يا کوچک می شماريم. بايد گفت عزت نفسِ بالا و احساس خوب درباره خود بزرگترين دوست و ياور ماست. هنگامی که درباره خود احساس خوبی داشته باشيم ، نوعی انرژی مغناطيسیِ غيرقابل انکار از خود ساطع می کنيم که هر آنچه را بخواهيم بسوی ما جذب می کند.وقتی حس خوبی داريم اشخاصی که دوست شان داريم معجزه وار در زندگی مان ظاهر می شوند. داشتن احساس خوب درباره خود به ما اين قدرت را می دهد که زندگی موفق ،پربار و رضايت بخشی داشته باشيم.خوشحالم از اينكه زندگيتان بهبود يافته و مسائل گذشته بهتر شده ،بهتر است گذشته رو فراموش كنيد و در صدد جبران باشيد .خودتان را ببخشيد و بخاطر مسائل گذشته سرزنش نكنيد .برای اينكه مادری مهربان باشيد اول بايد با خودتان مهربان باشيد.همين كه متوجه اشتباهات خود شده ايد يک  قدم جلو هستيد .دوست عزيز بهتر است  افكار خود را مديريت كنيد ،در اين زمان  از روش های آرام سازی و ريلكسشن كمک بگيريد .روزانه ١٥تا٣٠ دقيقه تنفس آهسته و عميق ميتواند به خوبی به شما  كمک كند.تنفس عميق و آهسته حتی ميتواند به شما كمک كند كه بهتر فكر كنيد و در نتيجه ميتوانيد از راه حل های بهتری برای مسائل خود پيدا كنيد .به خاطر داشته باش كه آرامش و سلامت ذهن شما مهم تر از هر چيز ديگری است .به  خودتون برای بوجود اومدن احساسات بهتر كمک كنيد به فعاليت های مورد علاقه تون بپردازيد و سعی كنيد خودتون را مشغول فعاليت های لذت بخش و پر انرژی كنيد.سعی كنيد روزانه احساسات تان را به كاغذ منتقل كنيد.موسيقی بی كلام گوش كنيد در كلاس های آموزشی خودشناسی شركت كنيد .يک برنامه روزانه منظم ورزش مثل پياده روی ،يوگا،حركات كششی برای خود تنظيم كنيد ..ساعت هايی از روز را در اتاق تاريک موزيک بزاريد دراز بكشيد ،كاملا آزاد و رها باشيد .بعد از مدتی ميتوانيد افكار و احساسات تان را كنترل كنيد .نوشتن يادداشت های روزانه راهی بسيار خوب برای بيان احساسات است همچنين يک دفترچه يادداشت  سپاسگزاری داشته باشيد . پيشنهادم اين است كه شروع به نوشتن احساساتتان بكنيد ،نوشتن يک فعاليت شفا بخش است .در مورد افكاری كه به هيچ كس نميتوانيد بگوييد بنويسيد و نقاشی كنيد .روی كاغذ بنويسيد چه حسی داريد ؟چگونه بايد اول با خودتان و بعد با همسر و فرزندانتان رفتار كنيد تا از خودتان راضی باشيد ؟چه اقداماتی بايد انجام بديد ؟


                            شاد و موفق باشيد 🙏🏻🌷

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha