سلام

من دو ساله ازدواج کردم،یک دختر هفت ماهه دارم،ده سال تفاوت سنی با شوهرم دارم،من سواد دار و تحصیل کردم و شوهرم تا کلاس هفتم سواد داره....قبل ازدواج یک سال خواستگارم بود و مدام می اومد خواستگاری،تا این که بله رو گرفت،بعد عروسی زندگی خوشبختی داشتم،ولی شوهرم زود جوش و زودم قهر میکنه،همیشه من آشتی می کردم و منت کشی میکردم....و به خواست خودش حاملە شدم،...

ولی بعد به دنیا اومدن دخترم خیلی تغییر کرده،نیش زبون پیدا کرده، توهین میکنه به خانوادم، میخواد دست روم بلند کنه...میدونه بخاطر دخترم نمیتونم ترکش کنم پاشو از گلیمش درازتر کرده،وقتی دخترم بیست روز بود به دنیا اومده بود،یک روز صبح یک دعوای حسابی باهام راه انداخت،خیلی به خودم و خانوادم  توهین کرد و چند تا هم زد به دست و پام و هرچی از دهانش در اومد بهم گفت،خیلی دلم شکست و از اون روز ،روز به روز عشقم بهش کم میشه،حتی دوست ندارم باهاش رابطه داشته باشم، وقتی هم باهاش رابطه دارم هیچ لذتی نمیبرم چون مثل سابق عشقش نیستم....دخترم و دوست داره ولی تا وقتی که گریه نکنه، وقتی گریه میکنه داد میزنه رو سرم که بزنش،منم انکار میکنم و میگم بچه است اونم دعوا راه میندازه،سعی میکنه بچه رو اذیت کنه تا من و زجر بده،، مدام زخم زبان میزنه،هی سعی میکنم باهاش راه بیام، وقتی عصبانی میشه وسایل میشکنه، تا حالا سه گوشی و خرابش کرده...چند شب پیش باهام یک دعوا راه انداخت که زد به خط آخر،هر چیزی که از دهش در اومد بهم گفت،خواست دست روم بلند کنه که نکرد،خواستم برم گفت برو ولی بخاطر دخترم پشیمان شدم،منم اون شب هرچی که تو دلم بود خوب و بد همشو بهش گفتم،و بهش گفتم دیگر به هیچ وجه هیچ رابطه ای باهاش بر قرار نمیکنم،فقط فیلم یک خانواده  خوشبخت و بازی میکنیم جلو مردم، و در خانه مثله غریبه ها میشینم..میخوام رو حرفم وایسم تا بتونم به خدا گاهی فکر خودکشی به سرم میزنه و به خاطر دخترم پشیمان میشم...و اینم بگم شوهرم هیچ وقت دروغ نمیگه و از اون جور مردا نیست که به زنی دیگری چشم داشته باشه

اطلاعات تکمیلی

وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام
دوست عزیز میتونم درک کنم که در شرایط روحی خوبی نیستید
و خیلی خوبه که هم ویژگی اخلاقی مثبت همسرتون رو نوشتید و هم منفی شون رو
معمولا بعد از به دنیا اومدن فرزند رابطه زوج ها به شکلی تغییر میکنه هم تغییر نقش ها اتفاق میفته مثلا قبلا همسرتون فقط همسر و پسر خانواده بودن الان نقش پدری هم اضافه شده و این خودش مسئولیت سنگینی است که نیاز به آمادگی روانی دارد و هم یک نفر دیگه وارد رابطه دو نفره شما میشه و شمارو از هم دورتر میکند و... 
ممکن همسرتون به طور ناهشیار متوجه این مسایل نشوند 
و به نظر میرسه شما وارد یه الگوی رفتاری شدید که مدام دارید تکرار میکنید همسرتون عصبانی میشه پرخاشگری میکنه و شما سکوت میکنید یا تهدید میکنید . عزیزم قهر کردن و فاصله گرفتن مشکلی رو حل نمیکنه جز این که مشکلات رو بیشتر میکند و بین شما فاصله بیشتری میفته
زمانی که هر دوتون آروم هستید با همسرتون صحبت کنید . ابتدا از نکات مثبت شون تعریف کنید و بعد در مورد این که اهانت کردن و بی احترامی چه عواقبی برای زندگی تون داره توضیح بدید و حتی اگر فکر میکنید ممکن حرفهای شما تاثیری نداشته باشه به خاطر تفاوت سنی تون میتونید به شکل غیر مستقیم بگید  ویا از یک نفری که همسرتون قبولش دارند بخواهید باهاشون صحبت کنید  
از همسرتون بخواهید مهارت کنترل خشم رو یادبگیرند .کتاب بخونند . و یا وارد گروه های بشن با این عنوان.
تلاش کنید صمیمیت رابطه تون رو مجدد برگردونید . ببینید شما به عنوان همسر چه نقشی می تونید داشته باشید
من فکر میکنم اگر صمیمیت بین شما افزایش پیدا کنه و همسرتون مهارت کنترل خشم رو یادبگیرند و هر دونفرتون مهارتهای زناشویی رو که بدونید چطور باهم حرف بزنید . وقتی به مشکل بر میخورید چطور حلش کنید و... تا حد زیادی حال رابطه تون خوب میشه 
پیروز باشید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha