دعواهای زیاد و سرد شدن زندگی مشترک

با سلام

خانومی هستم هجده ساله و همسرم بیست و پنج سالشونه که سه سال عقد هستیم و یک ماهه دیگه مجلس عروسی ماست

سال اول رابطم با همسرم خیلی خوب بود دعوایی نداشتیم و به معنای واقعی عاشق هم بودیم.

ولی الان تقریبا یک ساله که نمیدونم چی بگم خیلی همدیگرو دوست داریم و نه من و نه اون بدون من دوم میاره اما نمیدونم چی شده که همش دعوا داریم طوری که هم من و هم همسرم خسته شدیم بابته این موضوع. سه بار تا حالا صحبت کردیم و گفتیم گذشته فراموش و فقط آینده از الان نه الکی با هم دعوا می کنیم نه قهر. ولی خب انگار نمیشه بیشتر هم تقصیر منه همش من دعوا رو شروع میکنم یا اون یک چیزی میگه و من از کوره در میرم و دعوا میشه. دعواهامونم سر چیزای خیلی کوچیکه مثلا یک نمونش اینکه من میگم این شلوارو نپوش زشته اونم میگه خیلی هم قشنگه همین و میپوشم و دعوا میشه این قدر ادامه پیدا میکنه که آخرش بحث از به زیر سوال بردن این زندگی میشه

مثلا من میگم این چه زندگیه همش دعوا به درد نمیخوره داره اعصابم خورد میشه اونم همین طور آخرشم من گریه میکنم و منو بغلم میکنه و آرومم میکنه ولی آخه تا کی؟ الان سه ساله با همیم این طوریم دارم فکر میکنم به چند سال آینده...

دوتامون سرد شدیم

خسته شدیم از جر و بحث حتی الانم قهر کردم سر لباس. زندگیمون تار شده تیره شده با بحث و قهر و دعوا بیشتر هم تقصیر منه که نمیتونم خودمو کنترل کنم زود عصبی میشم از کوره در میرم حالم از خودم بهم میخوره این قدر دارم همسرمو اذیت میکنم. آخه گناه داره چه گناهی کرده گیره من افتاده؟؟

آخه تو وضعیته بدی قرار داره یک ماهه دیگه عروسیمونه و دو ماهه که سربازیش تموم شده و هنوز کار نداره و با خرج ها و هزینه ها داره اذیت میشه.

تو رو خدا کمکم کنید زندگیم سرد شده. زندگیمو دوست دارم .عاشقشم هسرمم همین طور ولی خوب از هم دور شدیم

من میدونم یک ایرادی دارم زود عصبی میشم یا با خودم میگم اگه من نبودم اگه به دنیا نمی اومدم همه خوب بودن کسی رو اذیت نمیکردم من آدم مذهبی هستم تقریبا اما به خود کشی هم چند بار فکر کردم و بعد توبه کردم.

دوست دارم زندگیمو گرم کنم.

همسرمو بیشتر عاشق خودم بکنم.

به خدا خسته شدم

یک ماهه دیگه هم مجلس عروسیمونه تالار رزرو کردیم.

نمیدونم این زندگی واقعا درسته؟

درسته میدونم درسته چیزی که درست نیست منم..

کاش نبودم...

تو رو خدا راهنماییم کنید