سرد شدن زندگی مشترک

1092 بازدید 3 تبادل تجربه

صبح تا حالا همش اشک تو چشمم جمع میشه و گریه و بغض و دلتنگی. .ما در یک شهرستان کوچیکیم. من و شوهرم غیر پدر و مادرامون اینجا هیچ کسی رو نداریم. مجبوریم یاخونه مامان من باشیم یا خونه مامان شوهرم هر دو طرفم کم جمعیتیم بعضی وقتها مجبوریم جدا بریم خونه هر کدومشون. از خونه مشترک خودمونم که اینقدر بدمون میاد که وقتی میرم توش میخوام دق کنم شوهرمم صبح تاشب میره سرکار و بیرون یه دوست خانوادگیم داریم که دیگه باهاشون نمیریم و بیاییم به دلایلی. ماشینم نداریم . دیگه دارم دیوونه میشم از زندگی یکنواخت و تکراریم اصلا فکر نمیکردم اینطوری بشه زندگیم رابطمم با همسرم اینقدر سرد شده که همه میفهمند هیچ حرفی بینمون نداریم که بزنیم اصلا با هم حرف نمیزنیم از زندگیمم راضی نیستم وجود شوهرم واسم نا آرامی میاره هر جا میاد اصلا بهم اونجا خوش نمیگذره مثلا خونه مامانش خیلی خوشم تا شوهرم میاد همه چی بهم میریزه خیلی رابطه مون بد شده عین این آدمهای جادو شده دیگه دارم تا مرز دیوونگی و افسردگی شدید پیش میرم تنها چیزی که یکم آرومم میکنه فقط دیدن مادرمه

اطلاعات تکمیلی

سن 25 شغل خانه داردارای لیسانس کامپیوتر وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست خوبم 
ممنونم از اینکه ما رو انتخاب کردین 
دوست عزیز همان طور که خودتان فرمودید و متوجه شدید متاسفانه شما دچار روز مرگی شده آید و لازم است برای رفع این وضعیت که البته نا مطلوب است و باعث افسردگی شما میشود به طور جدی اقدام کنید 
در ابتدا یک دفترچه یادداشت تهیه کنید و فعالیت های مورد علاقه خودتان رو در اون یادداشت کنید 
سعی کنید در ابتدا کار های ساده ای که نیاز به هزینه یا امکانات خاصی ندارند رو در نظر بگیرید تا بتوانید اونها رو انجام بدهید 
مثلا شروع کنید به جمع آوری یک آلبوم از موزیک هایی که مورد پسندتان هست 
بعد به سراغ کتاب برید، به نحوی بتونه با علایق شخصی خودتان دل مشغولی هایی رو فراهم کنید 
آرام اما جدی و متداوم این تمرین رو انجام بدهید و با ما در ارتباط باشید 

تجربه شما

login captcha

عزیزم از شرایطی که داری به شکل یک فرصت نگاه کن، روزها کلی وقت داری به علاقمندی هات برسی، کارهایی که تا الان دوست داشتی انجام بدی و فرصتش رو نکرده بودی، مثل انجام کارهای هنری، خوندن کتابهای داستان ، خوندن کتاب های عمومی دیگه و بالا بردن سطح اطلاعاتت، قصه نوشتن، شعر گفتن، خاطره نوشتن، می تونی خیاطی یاد بگیری و شروع به دوختن لباسهای کوچولو برای فرزند آینده ات کنی،  میتونی بافتنی کنی و لباس خوشگل واسه بچه ات بدوزی، میتونی درس بخونی و ادامه تحصیل بدی. خیلیا دلشون میخواد یه روز تو زندگیشون باشه فرصت کنن به علاقمندی هاشون برسن یک خورده. پس پاشو، بسم ا... بگو و با یه یاعلی شروع کن 

برو کلاس نقاشی. از اولش هم بگو میخوای با رنگ روغن شروع کنی حتی اگه شده طراحیش رو کپی کنی. انقدر وقتتو پر میکنه تو خونه. واسه خودت چایی یا آبمیوه میریزی موسیقی میزاری و شروع میکنی به نقاشی کردن

اول‌ میخوام‌بپرسم‌ بچه داری؟ زندگی‌ خیلی شیرینه چرا تلخش میکنی خدا رو اول شکر کن که سالمی باید خیلی تلاش کنی که رابطت خوب بشه اولش اینکه روحیتو خوب کنی با خیلی کارهای کوجیک مثل ورزش دوستان برو باشگاه دوست پیدا کن‌