اصرار همسرم برای رفتن به خانه مادرشوهر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 129 بازدید

سلام جنون گرفتم دیگه چیکار کنم نگید برو پیش مشاور شرایط ندارم.یک ماهه زایمان کردم دو قلو دو تا دختر پسر مثل گل. پدرشوهرم هم پنجاه شصت روزه فوت کرده. از بعد زایمانم یکم ناراحتی هی داشتیم که علتش رفتار مادرشوهرم بود. خلاصه شوهرم تا دو هفته منو آورد خونه مادرشوهرم. مادرم می اومد اونجا ازم مراقبت می‌کرد. نذاشت برم خونه خودم یا خونه مادرم. می‌گفت میخواد هم پیش من و بچه ها باشه هم مادرش. بعد دو هفته به زور به بهانه چهلم پدرشو اینکه خونه باباش شلوغ میشه اومدم خونم. ولی بعد یک روزش با شوهرم دعوام شد که باید بریم خونه بابام پیش مادرم. دوباره رفتیم اونجا و یک هفته موندیم. به خدا کلافه شدم. خواهر و برادراش هر روز اونجان خونشون بزرگه خیلی و دو طبقه. خلاصه دوباره به زور و با بحث برگشتیم خونه تا امروز که شدید دعوامون شد. هر شب میاد میگه شام بریم اونجا منم خسته با دو تا نوزاد ولی درک نمیکنه. امشب بدترین حرفارو بهم زد گفت ایشالله بابات بمیره هرچی خواست و نخواست باره من و خانوادم کرد. منم به خاطر این دو طفل معصوم سکوت کردم و اون بدتر کرد و پا شد دو تا بچه هارو برداشت ببره خونه مادرش منم کریر رو گرفته بودم میگفتم بی من هیچ جا نمیرن. می‌گفت تو بیای آبروتو جلو خانوادم میبرم. می‌گفت تا من گفتم شام بریم خونه مادرم باید سریع پا میشدی الانم خودم تنها با بچه ها میریم که من به زور رفتم. خلاصه دارم دیوونه میشم. با دوتا بچه نوزاد نه میتونم قهر کنم نه میتونم اخلاق گند شوهرمو تحمل کنم. چیکار کنم؟

اطلاعات تکمیلی

سن 28 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

با سلام 
دوست عزیز متاسفانه درنوشته تون کوچک ترین اثری از همدلی باهمسرتون مشاهده نمیشه واینکه فقط شرایط خودتون رو در نظر گرفتید بدون کمترین توجهی به شرایط بحرانی همسرتون اینکه ایشون درحال گذروندن پروسه سوگ هستند ودچار فقدان شدن البته شرایط شما هم قابل درک هست ولی هرمساله ای راه حلی داره شما احتمالا ازمهارت ارتباطی وگفتگو برخوردار نیستید وگرنه به راحتی میتونستید با ایشون صحبت کنید واز احساسات خودتون در این مورد بهشون بگید مثلا میدونم شرایط سختی رو تحمل میکنی خیلی دلم میخواست تمام وقت در کنارت بودم وازت حمایت میکردم چون الان به شدت به من وحمایتم احتیاج داری ولی چون دوقلو‌هستند باید انرژی زیادی برای اونا بزارم واسه همین چند روز بیشتر نمیتونم خونه مامانت بیام ولی تو‌هروقت خواستی میتونی پیششون باشی منم هرزمان تونستم میام پیشتون .......
با این ادبیات فقط راجع به خودتون ،احساساتتون وشرایطتون به همسرتون گفتید بدون اینکه ایشون رو هدف قرار بدید وقتی ازخودتون حرف میزنید همسرتون گارد نمیگیره واحتمال بیشتری داره شرایطتون رو بپذیره ضمن اینکه احساس میکنه ازجانب همسرش درک شده .
امیدوارم بتونید شرایط ایشون رو درک کنید وباهاشون همدل وهمراه بشید.
موفق باشید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

اصرار خانواده به جدایی از همسرم

پاسخ سلام دوست عزیز با توجه به شرایط چند سوال زیر را در نظر بگیرید اگر به نتیجه رسیدید عالی اگر نه حتما حضوری مراجعه کنید خود شما چقدر از خانواده مستقل هستید چه ویژگی هایی در ایشون شمارو جذب کرده کدام وی...

اصرار همسرم برای کشیدن سیگار

پاسخ در خصوص انگیزه همسرتان برای سیگار کشیدن اطلاع کافی نداریم اما اگر صرفا بواسطه نشانه ای از عادات خانوادگی باشه و اکنون نیاز به حفظ همشکلی با آنها این اصرار بوجود آمده بهتر است روی این موضوع تمرکز شود ن...

اصرار همسر به بارداری و ترس از دختردار شدن

پاسخ سلام دوست خوبمخوب اینکه خانواده همسرتون این تفکر رو دارند تقریبا چیز غیر قابل تغییری هستاما اگر همسرتون از شما پشتیبانی کند مسلما خیلی شرایط تغییر میکنچیزی که از همه مهم تر هست نوع تفکر خودتون هست ،اگ...

اصرار دخترم به انجام کارهای تکراری

پاسخ سلام. تا جایی که میتونید باهاش بازی کنید و براش وقت بگذارید.بازی های درست و هدفمند نه کارهایی که شاید فعالیت خاصی رو دنبال نکنه.