مسئولیت پذیری بیش از اندازه همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 63 بازدید 1 تبادل تجربه

پدرشوهرم یک ماهه مریضه یک هفته بیمارستان بود و بعدشم مرخص شد رفت خونه

شوهرم این یک ماهه کلا خونه باباش مونده صبح میره سرکار و عصر دوباره برمیگرده اونجا. میگه لازمه که بمونم هر چند مادرشوهرم و خواهرشوهرم هم هستن که مراقبت کنن

شاید این یک ماه فقط سه روز هر کدوم یک ساعت اومده به ما سر زده و رفته

آخه این درسته که ۲۴ ساعت اونجا باشه من که نمیگم نره ولی خب واسه من و بچش هم وقت بزاره ولی شوهرم مراقبت از باباش رو ۲۴ ساعته وظیفه خودش میدونه

بچم هرشب بهونه باباش رو میگیره با گریه میخوابه

منم همش سکوت کردم میگم ولش کن فردا باباش یه طوریش میشه میگه نزاشتی پیش بابام باشم

ولی آخه تا کی باید این وضعیت رو تحمل کنیم؟

شما تو شرایط من بودین چیکار میکردین آیا سکوت میکردین ک شوهرتون ۲۴ ساعته همونجا بمونه یا یک چی میگفتین؟

اینم بگم پدرشوهرم مشکل روده داره و عمل کرده و کیسه کلستومی بهش وصله

اطلاعات تکمیلی

سن ۳۲ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز

هنگام مریضی عذاب وجدان و اضطراب مرگ به شدت افراد رو درگیر می کند. در حال حاضر همسر شما هم در این شرایط قرار دارد و بنابر نوع ارتباط شون با پدر حس می کنند باید باشند و حق فرزندی خود را ادا کنند.
بله مطالبه شما به جاست. هر چیزی به اندازه 

در حال حاضر بهترین کار در وهله اول همدلی کردن با همسرتون است نه سکوت کنید نه حالت سردی و دلخوری بگیرید
همدلی کنید
همدلی یعنی اینکه بتوانیم دیگران را درک کنیم و بفهمیم بدون اینکه آنها را تایید یا رد کرده باشیم. بدون اینکه دلسوزی یا بی اعتنایی کرده باشیم. همدلی یعنی اینکه طرف مقابل بداند که من حالش را، دلیل رفتارش را و... می دانم، درک می کنم، می فهمم، بی اعتنا، بی خبر ،بی تفاوت نیستم. حالا هر نوع واکنشی که داشته باشم چه مطلوب او باشد یا نه، یک مزیت مهم را دارد.
همدلی که نباشد هر چقدر هم برای هم کلامی حرف بزنیم یا سکوت کنیم و اجتناب باز هم احساس خوشایندی که باید در زندگی زوجین وجود داشته باشد به دست نخواهد آمد. همسران هر دو دوست دارند مورد توجه و محبت هم قرار گیرند. وقتی یکی از همسران احساس می کند با او مثل یک بچه یا مثل یک غریبه رفتار می شود آزرده خواهد شد. و از آنجایی که جنبه ی عاطفی تعاملات زن و شوهر بسیار زیاد است یک احساس معیوب، هر دو را آزار خواهد داد و کار خودش را خواهد کرد. بنابراین برای حل چنین مشکلاتی همه باید همدلی کردن با دیگران را یاد بگیریم و تمرین کنیم و مخصوصا در مقابل همسرمان خودمان را ملزم به رعایت حس همدلی بدانیم.

گام دوم وقتی این حس درک شدن رو ایجاد کردید با وی صحبت کنید که من واقعا شرایطو احساسات تو درک می کنم. ولی بیا برنانه ریزی کنیم که هم بچه خودمون اسیب نبینه و هم تو دل نگران پدر نمونی. 
صحبت و گفتگو وقتی با نرمش و ایجاد حس خوب باشد مطمینا هم به شما کمک می کند و مشکل اینکه بعدا سرزنش پیش بیاد و کاهش می دهد.

امیدوارم پدرشوهرتان زودتر بهبود یابد.
مواظب حال دلتان باشید🌹🌹🌹

تجربه شما

login captcha

چقد زیبا پاسخ دادید..... واقعا ممنون

پرسش ها و پاسخ های مشابه

بی مسئولیت بودن همسر

پاسخ با سلام خدمت شما بانوی عزیز. در حالی که نوشته ی شما را میخواندم یک سوال خیلی مهم به ذهنم رسید : چرا شما تا این حد به یک آدم حتی اگر همسرتان باشد باج می دهید؟ این که شما به تنهایی از پس یک زندگی 4 نفره...

نامزد خسیس و بی مسئولیت

پاسخ دوست عزیز سلام مسایل مالی،اختلاف سن،مرزبندیهای رفتاری و خیلی موارد دیگه باید در دوره ی آشنایی و قبل از عقد به طور مفصل درموردشون صحبت بشه. اینکه آیا طرف مقابل میتونه خواسته های منو براورده کنه یا من خ...

اختلاف و بی مسئولیتی همسر

پاسخ سلام دوست گرامی در رابطه با رابطه شما اطلاعات بیشتری نیاز است سبک تعامل شما با یکدیگر چگونه است؟؟ این که مشکلاتتون از کی شروع شده؟؟ اما با توجه به مطالبی که عنوان کردید به نظر میرسه نقطه تعارض شما ع...

شوهر معتاد و بی مسئولیت

پاسخ سلام دوست عزیز وقتی شما و همسرتان مشکلات جدی دارید که به طلاق فکر میکنید چرا باردار شده اید؟ فکر نمیکنید با این شرایط تصمیم گیری را سخت تر کرده اید هیچ روانشناسی نمیتواند به شما بگوید همسرتان درست می...