رفتار با دروغگویی خواهرشوهرم

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 135 بازدید

سلام.  من ۱ ساله ازدواج کردم با یکی از خواهرشوهرم زیاد میونه خوبی ندارم ولی هیچ وقت تا حالا نشده که جوابش بدم یا تو روش بایستم بارها با حرفهاش دخالتهاش دلم رو خیلی شکسته ولی سکوت کردم به احترام بزرگتر بودنش و اینکه مادر ۳ فرزنده. چند وقت پیش از طریق خواهرشوهر. خواهرشوهرم که باهاشون زندگی میکنه متوجه شدم که پیش فامیل همسرش و دوستاش گفته که فلان داداشم رو پدرم ساپورت مالی میکنه و حتی پول قبض و برقش رو پدرم میده . من همسرم ماهی ۲ تومن حقوقشه خداروشکر در حد خودمون داریم و هیچ وقت یاد ندارم که از خانواده همسرم ۱۰۰۰۰ تومن پول قرض بگیریم یا تو شرایط سخت ازشون کمک بخوایم در صورتی که بقیه خانواده اش همیشه بهم میگن که اگه یه زمانی چیزی کم داشتی بیا ببر ولی حس میکنم با اینکار عزت نفسم میاد پایین و همسرم شانش کم میشه وقتی این حرفو شنیدم فوق العاده ناراحت شدم و به همسرم گفتم هک همچین حرفی رو چند جا بازگو کرده و همسرم خیلی ناراحت شد و بهش گفتم یکی که میشنوه فکر میکنه ما انقدر ندار هستیم که از پس قبض برقمونم بر نمیایم و گفت حتما باید تکلیف یه چیزای روشن کنم و من واقعا اون لحظه از همسرم ناراحت شدم که شاید واقعا کمکی از خانواده ش میگیره من درجریان نیستم وقتی فهمید خیلی شوکه شد ولی خیلی باهاش حرف زدم که تو اگر بخوای به روش بیاری آدمی نیست که راست بگه و بگه آره من این حرف زدم مسلما حاشا میکنه پس لزومی نداره بازگوش کنی فقط نمیخوام به هیچ عنوان از خانواده ات کمک بگیری تو هرشرایطی که بخواد این حرفا توش باشه و اینجور برای خودمون خیلی زشته و اونم قبول کرد ولی الان چند شبه خودم خیلی ناراحتم و حرفش رو نمیتونم فراموش کنم و با اینکه بارها دلم رو شکست ولی هیچ وقت دلم نمی اومد اگر جایی میبینمش سرد باهاش برخورد کنم یا تحویلش نگیرم همیشه میگفتم عیب نداره اصلا همه چی از ذهنم پاک میشد و سمتش با ذوق میرفتم که انگار دلخوری نبوده اما این بار خیلی ازش دلخورم یعنی واقعا دیگه نمیتونم گذشت کنم یه جایی آدم میبره از حرف و حدیث و کنایه از یه طرف دوست دارم به روش بیارم ولی میگم نهایتش حاشا توشه از یه طرف میخوام به یکی دیگه از خواهرشوهرام بگم که به گوشش برسونه باز میگم یه دلخوری فقط توشه و احتمالش هست به خواهرشوهرش شک کنه و متوجه شه که اون بهم گفته و یه دردسری برای اون بنده خدا درست بشه  از یه طرفم نمیتونم ببخشمش و اصلا نمیتونم باهاش دیگه عادی برخورد کنم . حقیقتش تصمیم گرفتم از این به بعد باهاش سرسنگین برخورد کنم و مثل قبل باهاش نباشم..خواهش میکنم نگین که مسیله کوچیکه و الکی حساسم چون بارها گذشت کردم دیگه نمیتونم نادیده بگیرم. لطفا راهنماییم کنین چه برخوردی کنم


اطلاعات تکمیلی

سن ۲۹ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیزم

درک می‌کنم این مساله چقدر شما رو آزرده‌خاطر کرده و قصد ندارم بگم مساله‌ی کوچیکی هست. عزت نفس شما براتون خیلی اهمیت داره و الان احساس می‌کنید با این شرایط، واقعا دارید اذیت میشید. از یک طرف نمی‌خواهید روابط‌تون تحت تاثیر قرار بگیره. از طرف دیگه نمی‌تونید گذشت کنید و اون شخص رو باز هم ببخشید.
 

میخوام از شما بپرسم مگر ایشون از شما طلب بخشش کردن که شما احساس فشار و اجبار می‌کنید برای بخشیدن ایشون؟ ببینید ارتباط موثر این نیست که مثلا من مدام با حرف‌ها و دخالت‌هام شما رو آزار بدم و شما هم مدام به خودتون فشار بیارید برای اینکه من رو ببخشید! ارتباط موثر یعنی اینکه شما بتونید حرف‌تون رو محترمانه، بدون تحقیر و طعنه و تمسخر و ... به من بگید. موقعیت رو شرح بدید. بگید که از حرف‌ها و یا رفتار من چه احساسی دارید و بعد خیلی کوتاه و واضح درخواست‌تون رو مطرح کنید. البته همونطور که خودتون فرمودید، بهتر هست صحبت‌هایی رو که دیگران به شما انتقال دادن مطرح نکنید. اما در مواردی که با اطرافیان‌تون پیش میاد، می‌تونید از این شیوه برای صحبت کردن و ارتباط استفاده کنید تا هم شما حرف‌هاتون رو گفته باشید، هم مخاطب‌تون متوجه افکار و احساسات و خواسته‌های شما بشه. برای مثال، شیوه‌ی اشتباه گفتگو می‌تونه اینجوری باشه: "شد یه بار من وارد شم سلام کنم تو درست جواب من رو بدی؟ همه‌ش خودت رو می‌زنی به اون راه که مثلا خیلی کار داری. حالا یه جواب سلام دادن تو رو نمی‌کشه. بد نیست یه کم مودب باشی."
 

این شیوه‌ی صحبت کردن، فرد گوینده رو به خواسته‌ش نمی‌رسونه به احتمال زیاد. چون داره با بی‌احترامی و کنایه و ... درخواستش رو به صورت ضمنی مطرح می‌کنه. طرف مقابل هم طبیعتا احساس می‌کنه به شخصیتش حمله شده. پس به جای هر تغییری در گفتار و رفتارش، در صدد دفاع از خودش برمیاد و بحث بالا می‌گیره.

شیوه ی صحیح گفتگو: وقتی من وارد جمع میشم و سلام می‌کنم و شما همچنان مشغول کار خودت هستی (توضیح موقعیت)، احساس بدی پیدا می‌کنم. احساس می‌کنم دارم نادیده گرفته میشم (توضیح احساس‌تون). لطفا بهم نگاه کن و جواب سلامم رو بده (درخواست مودبانه و واضح).

به خدای بزرگ می‌سپارم‌تون

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

دروغگویی و پنهانکاری همسرم

پاسخ سلام دوست عزیز پنهان کاری و دروغگویی نیتواند آسیب های جدی در زندگی مشترک و روابط زوجین ایجاد کند بنظر میرسد پنهان کاری همسرتان فقط مختص شما نمیباشد و به خانواده خود و اطراف دیگر هم دروغ میگویند بهترا...

دروغگویی همسرم در رابطه با خانواده اش

پاسخ سلام بانوی گرامی ​​​​​​اینکه همسر شما تصمیمی را بدون مشورت با شما گرفته چندین علت میتواند داشته باشد ،ابتدا اینکه ممکن است نگران واکنش شما از انجام این کار باشند یا اینکه در موقعیتی قرار گرفته که توا...

دروغگویی و پنهان کاری همسر

پاسخ سلتم دوست عزیز قبل از هرچیزی میخواهم تا زمانی که مشکلتان حل نشده اقدام به بچه دار شدن نکتید شما این مدت با گریه و التماس و خواهش صحبت کرده اید و نتیجه ای نداشته است باید جدی صحبت کنید و بگویید اگر برا...

دروغگویی همسر

پاسخ با سلام همه افراد قبل از ازدواج و شروع يك زندگي جديد يك زندگي قبلي و يك خانواده ايي دارند كه بر حسب شرايط يك سري وظايف را نسبت به انها دارند .اينكه خرجي دادن همسرتان به خانواده اش باعث ازار شما بود...