سلام خسته نباشید من همسر یک مرد ۳۲ ساله مطلقه شدم که یک پسر بچه  سه چهار ساله داره که نگهداریش بعهده من نیست و به عهده مادر شوهرمه که از قضا عمه ام هستش یکساله ازدواج کردیم من بیست و دو سالمه اول همه شرایط رو پذیرفتم اما بعد شوهرم  وابستگیه شدید به بچه و خونوادش پیدا کرد مثلا ساعت ده کارش تموم میشه اما یازده میاد خونه یعنی هرشب میره خونه مادرش  بچه و مادرشوهرم برام شدن کابوس هر دفعه جلوی من با بچه یه کارایی میکنه که آتیش میگیرم میگه میخوام حساسیتت رو کم کنم اما داغون تر شدم اینم بگم که مادرشوهرم هر ساعتی اراده کنه باید شوهرم در اختیارش باشه حتی اگه باهم بیرون باشیم سینما پارک خرید از اون وسط منو میکشونه خونه

گاهی وقتها هم یاد همسر سابقش میکنم که چه کارایی باهاش کرده و رابطه داشته حس تنفر بهم دست میده چون با توجه به شرایطش هوای منو به اندازه کافی نداره نمیشه ازش انتقاد کرد یا درد و دل

یه مسافرتم با خونواده خودم و اون رفتم که راضی نبودم اونجا هم انقدر بهم بی محلی و بی توجهی کرد که دلم میخواست زجه بزنم داغون و افسرده شدم حتی وقتی زندگیم آرومه یه لحظه این چیزا میاد تو ذهنم دلم میخواد همه چی رو بهم بریزم مثل دیوونه ها در لحظه عوض میشم شوهرم آدمیه که زود عصبی میشه خیلی هم دوستش داشتم و دارم نه راه محبت جواب‌ داد نه بی محلی نه قهر و تعصب شما بگید تو این شرایط با اون چیکارکنم که انقدر نسبت به من و خواسته هام بی توجه نباشه و بدونه اولویت زندگیش منم که جلوی هر جمعی با تعصبات بی جاش منو خورد و خمیر نکنه و ازم دوری نکنه میگه من مثل مردهای قدیمم و فلانم و بهمانم بخدا از دست خودش و کاراش عاصی شدم هرکاری هم بخواد میکنه بدون توجه به نظر من انگار من بچم و اصلا آدم حسابم نمیکنه

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۲ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام به شما

اینطور که از شرح حالتون متوجه شدم ازدواج شما فامیلی بوده و همسر شما پسر عمه شما هستن و به نظر میرسد که در جریان ازدواج قبلیشون هم بودید و نهایتا با توجه به آگاهی از شرایط ایشون که یک تجربه زندگی مشترک داشتن و یک فرزند چهارساله دارند که با خودشون زندگی میکنه، تصمیم به ازدواج گرفتید و بنا شده که فرزند در کنار خانواده همسرتون باشه.
نکته ای که از صحبتهاتون میشه برداشت کرد این است در حال حاضر احساس میکنید که در اولویت همسرتون قرار ندارید و توجه و محبت مورد نظرتان را دریافت نمیکنید و همین منجر به این شده است که گاهی احساس تنهایی کنید، احساس دوست داشته نشدن، احساس مهم نبودن و شاید احساسات منفی دیگری..
به نظر میرسد که هنگام انتخاب و تصمیم به ازدواج مسائل رو ساده تر و مثبت تر ارزیابی کردید و حالا همان مسائل پیچیده تر و سخت تر و گاها منفورتر شده اند. اینکه حتی به روابط قبلی همسرتان هم فکر میکنید و همانطور که خودتون گفتید حس تنفر بهتون دست میده.
در مورد سوالتون که چه بکنید که اولین اولویت همسرتون باشید، پاسخ من این است که ابتدا با شناخت بهتر و واقعی تر نسبت به خودتون و شرایطی که درش قرار گرفتید میتونید به گونه ای رفتار کنید که جایگاه شایسته خودتون رو در زندگی بیابید و نتیجتا احساس رضایت بیشتری رو تجربه کنید.
واقعیت این است که برای هر زن و مردی که تجربه زندگی مشترک داشته اند و نهایتا به جدایی ختم شده، خاطرات و تلخی هایی وجود خواهد داشت و زخم هایی در روان باقی خواهد ماند که این زخمها برای التیام یافتن نیاز به زمان و برخورد مناسب و بالغانه خواهند داشت خصوصا اینکه فرزندی هم محصول این ازدواج باشه که به خودی خود احساس مسئولیت و تعهد و وظیفه بیشتری را ایجاب میکند. بنابراین انتخاب شما شامل تمام این شرایط هست و طبیعتا چالش برانگیز و پر فراز و نشیب و نیاز هست که شما ابتدا با آگاهی بیشتر و منطقی و واقعی تر این شرایط رو بررسی کنید و در نظر بگیرید و سپس برای بهبود شرایط فعلی تلاش کنید به طوریکه شخصا احساس رضایت بیشتری داشته باشید. برای اینکه بیشتر متمرکز بر خودتان شوید، آنچه که تا به حال تجربه کردید را در قالب تحلیل روانشناختی توضیح میدم:

اگر خوب دقت کنید متوجه خواهید شد که در ابتدا شما مسائل رو مثبت و ساده ارزیابی کردید که نوع (تفکر) شما را نشان میدهد و به دنبال آن احساس اشتیاق و مهم بودن داشتید(احساس) و به دنبال آن ازدواج کردید( رفتار).
 تفکر⬅احساس⬅هیجان یا رفتار
نوع تفکر منجر به نوعی احساس خواهد شد و این احساس منجر به نوعی رفتار و یا هیجان خواهد شد.
این روندیست که همه ما انسانها در زندگی داریم .

اما حالا در نظر بگیرید که این روند چه تغییری کرده

اینکه شما فکر میکنید که در اولویت همسرتان نیستید⬅ احساس خشم و عصبانیت، احساس تنهایی، احساس غم، نگرانی، حسادت،نارضایتی،پشیمانی، خود کم بینی، بی انگیزگی و ... ⬅ رفتار پرخاشگرانه، قهر کردن، لجبازی کردن و ...
طبیعیست که تجربه چنین احساسات منفی بسیار ناراحت کننده هست.
برای بهبود شرایط لازم است که ابتدا بر نوع تفکر و ارزیابی که از شرایط میکنید متمرکز شوید، مثلا:
وقتی همسرتان قبل از به خانه آمدن به دیدار فرزند خود میرود را چگونه ارزیابی میکنید و با خود چگونه فکر میکنید. برای مثال: آیا با خود فکر میکنید که همسر من فرزندش رو بیشتر از من دوست داره، برای او دلتنگ تره، فرزندش برایش مهم تره و ...
اینکه شما چگونه فکر میکنید انتخاب شما هست و الزاما مطابق با واقعیت میتواند نباشد. یعنی شما افکار و برداشت خودتون رو مطلقا درست نپندارید و احتمال خطا هم در نظر بگیرید. توجه داشته باشید که همسر شما علاوه بر نقش همسری، نقش پدر بودن را هم دارد و نیاز هست که وقتهایی را برای فرزندش اختصاص دهد حال اینکه در این خصوص با او همراه باشید یا نه، انتخاب شما هست و مهم این است که حس شما ، حال شما خوب باشد☺
در مرحله بعد اینکه شما چقدر به خودتون و ویژگیهای خودتون شناخت و باور دارید،وقتی یک زن نسبت به خودش خودباوری مناسب رو نداشته باشه طبیعی هست که نسبت به مسائل و وقایع پیرامون خود  حساس تر و آسیب پذیرتر واکنش نشان میدهد.
نکته بعدی اینکه چقدر با همسرتون گفت و گو میکنید و چقدر با آرامش به او گوش میدهید؟ چقدر راجع به خواسته ها و نیازهای خودتون در آرامش و بدون سرزنش و قضاوت کردن یکدیگر صحبت میکنید؟ چقدر با هم شوخی میکنید و میخندید؟
اینها نکاتی هستند که فضای زندگی زناشویی رو امن تر و گرم تر میکنند و موجب قوام زندگی مشترک میشوند.

با توجه به اینکه شما زن جوانی هستید و تنها یک سال از زندگی مشترکتان میگذرد نگرانی زیادی نداشته باشید و امیدوار و پر انرژی البته با《 دیدی متفاوت از گذشته 》، برای بهبود احساساتتان و طبیعتا زندگی مشترکتان قدم بردارید☺
موفق و پاینده باشید🌹

تجربه شما

login captcha

ممنون از پاسختون واقعا شرایط سختی دارم در حد افسردگیه شدید حتی تازگیها کارم به خود زنی کشیده شده

پرسش ها و پاسخ های مشابه

ازدواج با مرد مطلقه

پاسخ سلام دوست عزیز ممنونم از اینکه ما رو انتخاب کردید خواهر شما موافقت کرده است با این ازدواج؟ اینکه چه مدت است که خواستگار خواهرتان جدا شده اند خیلی نقش مهمی در این مسئله دارد. طلاق به نوبه خود سرشار از ...

مطلقه بودن و ازدواج با پسر مجرد

پاسخ سلام خانم محترم. شاید شرایط شما برای ازدواج خاص هست، ولی این اصلا دلیل نمیشه همسر شما زندگی رو ترک کنه. چه بسا ازدواج شما موفقیت آمیزتر از ازدواج دختر و پسر های اطراف تون باشه. مهم این هست که تا چه حد...

ازدواج دختر مجرد با مرد مطلقه

پاسخ سلام دوست عزیز ازدواج با فردی که قبلا تجدبه زندگی مشترک را داشته مشکلی ندارد ولی باید به چندنکته توجه کنید. دلیل جدایی ایشان چه بوده؟ ایشان پسر نوجوان دارند که ممکن است بخواهند پیش پدرشان برگردند ویا ...

خواستگار مطلقه

پاسخ با سلام و قت بخیر به شما توصیه میکنم حتما به مشاور مراجعه نمایید ، حتی به صورت انفرادی و تلفنی ، این تردید موجب مشکلات احتمالی در آینده خواهد شد حتی اگر مشکلی وجود نداشته باشد به دلیل وجود سوالات بی ج...