رفت و آمد و وابستگی زیاد همسرم به خانواده

با سلام

من مدت ۳ ساله که ازدواج کردم اوایل رفت و آمدمون به خونه همسرم خوب و متعادل بود چون من حرفی نمیزدم همیشه تا دیر وقت خونشون میشستیم و آخر شب بر میگشیتیم خونه. به تازگی چیزهایی دیدم و فهمیدم که دلم میخواد این رفت و آمد رو کم کنم. همسرم خیلی به خانواده مخصوصا مادرش وابسته است مادرش هم همینطور یک شب که ما نریم خونشون زنگ میزنه به همسرم و میگه کجایی مادر😐 شوهرمم هوایی میشه و سریع میره خونشون فرقی هم نمیکنه ساعتهای آخر شب باشه تازگی ها ساعت ۹ و نیم شب میره و تا ۱۱ برمیگرده بهش میگم عزیز من حدشو نگه دار من نمیگم نرو خانوادتن حق داری بری ولی سنگین برو و سنگین بیا منم یک هفته است دیگه همراهیش نمیکنم چون مادرش آنقدر روش باز شده که بخودش اجازه میده تو هر زمینه ای حتی روابط زناشویی ما ابراز نظر کنه منم بهش با کمال احترام پیام دادم که اگر میشه به جای فرستادن پیامهای زناشویی برای من یه زره پسرشو نصیجت کنه و ازش بخواد به خونه زندگیش بیشتر بها بده و گفتم لازم نیست اگه یک شب نیومد زنگ بزنه و شوهرمم هوایی بشه و منو تنها بزاره و بره اونجا پیامهامو خوند ولی جوابمو نداد و دوباره فرداش زنگ زد که کجایی.

 مسئله اینه که من در مورد ناراحتیم هم با شوهرم و هم مادرشوهرم حرف زدم ولی متاسفانه بی فایده بود . لطفا راهنماییم کنین چطور این رفت و آمد و کم کنم بهشم میگم بیا بریم بیرون میاد ولی باز که برمیگردیم میدو میره خونشون و منو تنها میزاره. اولا بخاطر همون دخالتها و دوما بخاطر پیامی که دادم جرعت مقابله با مادر شوهرو ندارم وگرنه منم باهاش میرفتم. در ضمن اضافه کنم محیط اونجا نامناسبه و فرد معتادی توی خانوادشونه و من میترسم روی همسرم تاثیر بزاره چون میدونم بی میل نیست. لطفا راهنماییم کنین کم کم دارم به رهایی از این زندگی فکر میکنم اگر جدایی نشد دلم میخوام خودمو از بین ببرم دیگه خسته شدم