تصمیم برای طلاق و مخالفت خانواده

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 481 بازدید

سلام وقت بخیر به مشاورتون شدیدا نیاز دارم

به دلیل مشکلاتی که با همسرم داشتم تصمیم به جدایی گرفتم و پنج ماهی میشه خونه پدری هستم، خانواده من مخالف جدایی هستند با اینکه دلایل من قانع کننده است و اونها به خاطر تعصب و سنتی بودن شدیدا مخالفند، اینم بگم که تصمیمم واسه جدایی ۱۰۰ درصده زیاد فرصت دادم زیاد برگشتم و بار آخر به پیشنهاد خودش بهم تعهد اخلاقی داد (حق طلاق) که سر قولاش نموند و..

این بی تکلیفی اذیتم میکنه و شرایط بدی رو میگذرونم😔 ولی ابدا حاضر نیستم برگردم ،الان برای انجام تصمیم گیری درست نیاز به کمک شما دارم

با خودم میگفتم من حق طلاق دارم و خودم تنهایی قادر به تصمیم گیریم و با وجود اینکه خانواده راضی نیستند میتونم کارهامو انجام بدم، ۲۵ سالمه و ۶ سال زندگی کردم یا بهتره بگم فقط ساختم و خداروشکر فرزندی هم ندارم، الان با مخالفت شدید خانوادم مواجهم خیلی عصبی و استرسی شدم اصلا نمیتونم حتی یک بار واسه کسی تعریف کنم چی بهم گذشته توانشو ندارم..توی این چند ماه به خانوادم فرصت دادم که زمینه سازی بشه واسشون و با جدایی من کنار بیان ولی انگار نه انگار. فقط روزها میگذرند و من توو شرایط بدیم. حالا از شما میخوام بهم بگید راه درست کدومه؟ بازم فرصت بدم به خانوادم یا خودم کارهامو انجام بدم؟

جونیم داره به خاطر این کشمکش ها میره و من طاقت ندارم با کسی بحث بکنم چه برسه...

پیشاپیش خیلی ممنونم ازتون🌹 

اطلاعات تکمیلی

سن25جنسیتزنشغلوضعیت تاهلدرحال جدایی
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز
ممنونم از اینکه ما رو انتخاب کردید
دوست عزیز شما چیزی از علت اختلاف های خود و همسرتان نگفتید و من نمی دانم که دلیل اصلی اقدام به طلاق شما چیست؟
نمی دانم که آیا به زوج درمانگر مراجعه کردید یا خیر؟
طلاق مانند سوگ مراحلی دارد که قبل از اقدام به آن پیشنهاد می کنم مراحلی که باید در آن سپری کنید را مطالعه کنید و بعد با آگاهی تصمیم خود را عملی کنید.


بدانید طلاق مرحله گذاری در زندگی است که هیجان زیادی را برای فرد دارد و باید سعی کنید آن را بپذیرید و بگذرانید.

این مراحل عبارت اند از:

بهت ناشی ازطلاق

وقتی سرانجام همسران از هم جدا می شوند، ممكن است احساس آسودگی خاطر، كرختی يا وحشت كنند. همسران زمانی احساس آسودگی خاطر می كنند كه مراحل طلاق شان بيش از حد معمول طول كشيده باشد. در مورد اغلب افراد، بهت ناشی از طلاق بعد از چند هفته، به كرختی و انكار تبديل می شود.

 

رايج ترين واكنش افراد بعد از جدايی، وحشت ناگهانی از طرد شدن و تنهايی است درست مانند كودكی كه در سوپر ماركت مادرش را گم می كند و افراد از نظر جسمی و روحی شكننده می شوند و به دشواری می توانند بر كارهای پيچيده تمركز كنند. بهت ناشی از جدايی چند روز يا چند ماه طول می كشد. خوشبختانه احساس تنش و اضطراب دايمی نيست بعد از بی حسی و كرختی ناشی از طلاق، فرد احساس امنيت و آرامش می كند و حس خوش بينی و هيجان آغاز زندگی جديد با شادی و مسرت او همراه خواهد بود و تمام نا امنی هايش را از بين خواهد برد. اما اين شادی و خوش بينی گذراست و بار ديگر بی قراری و پريشانی به سراغش خواهند آمد.

مسير پر پيچ و خم هيجانات

در اين مرحله، دايم از شاخه ای به شاخه ديگر می پريد و احساسات مختلفی را تجربه می كنيد. همسر سابقتان به شما تلفن می زند و با شنيدن صدايش به گريه می افتيد. بعد ناگهان به ياد كارهای او می افتيد و احساس خشم می كنيد. پنج دقيقه بعد، از اين كه آن قدر از او بيزار شده ايد، احساس شرم می كنيد.

هر تغييری اضطراب زا است و بعد از طلاق، افراد با تغييرات بيشماری مواجه می شوند. در مضيقه ی مالی قرار مي گيرند، ارتباط شان با برخی از دوستان قطع می شود و بايد بدون حمايت همسرشان به زندگی ادامه دهند. سخت ترين اين تغييرات تغيير هويت فرد است.

هويت افراد مطلقه دستخوش تغييرات بسياری می شود. زن به جای آن كه از زندگی زناشويی و انجام كارهای خانه لذت ببرد خود را زنی بيوه و مطلقه می يابد.

در مسير پرپيچ و خم هيجانات بعد از طلاق، گاهی فرد احساس تنهايی می كند وقتی روابط اجتماعی اش را حفظ می كند افسرده می شود و وقتی كنج عزلت بر می گزيند افسرده تر می شود و افسردگی او را به انزوای بيشتری سوق می دهد. بسیاری از همسرانی كه به تازگی از هم جدا شده اند بخش اعظم وقت خود را به انديشيدن درباره ی همسر سابق شان اختصاص می دهند و افسوس فرصت های از دست رفته را می خورند. دنيای جديد در مقايسه با دنيای قبلی آنان، پوچ و تو خالی است. زندگی روزمره شان تكراری و بی مفهوم است.

هيجانات پيچيده فرد بعد از طلاق، همان اضطراب و پريشانی بيش از حد است. افرادی كه تسليم اين احساسات می شوند در معرض حوادث و بيماری های بسياری قرار خواهند گرفت. وقتی تمام توجه فرد به مشاجرات و نزاع های گذشته اش است طبيعی ست كه سريع تر بيمار می شود.

خيلی سخت است كه مجبور شويد، مهمترين تصميمات زندگی تان را زمانی بگيريد كه كوچک ترين آمادگی برای انجام اين كار نداريد. وقتی دستخوش احساسات تان هستيد نمی توانيد به درستی قضاوت كنيد بهترين راه اجتناب از قضاوت های نادرست اين است كه با اعضای خانواده و دوستانی كه مورد اعتمادتان هستند مشورت كنيد و وقتی آرام هستيد و ذهن تان وضوح بيشتری دارد درباره مسائل مهم زندگی تصميم گيری كنيد شتاب زده عمل نكنيد بعد از آن كه چند روزی فكر كرديد و به نتيجه رسيديد تصميم بگيريد اگر هم چنان سردرگم بوديد. از روان شناس كمک بگيريد.

-هويت يابی

مرحله غليان احساس، چند ماه يا يک سال طول می كشد وقتی فرد اين مرحله را سپری می كند احساساتش ثبات بيشتری می يابند. وقتی خاطره شيرين را به ياد می آورد، چند قطره اشک می ريزد، اما بلافاصله به خود می آيد ديگر احساس پريشانی و گناه نمی كند و راحت تر می تواند احساس گناهش را تحمل كند.

يكی از پيامدهای كاهش درد و رنج اين است كه می توانيد به زندگی جديد تان بيش تر توجه كنيد. اين مرحله، هويت يابی همان بلوغ ثانويه ی فرد است. گويی فرد بار ديگر 14 ساله می شود احساس می كند سرشار از انرژی و ماجراجويی است و به دوستان و حمايت شان نياز دارد.

فرد ساير علايم بلوغ را نيز تجربه می كند؛ در جمع افراد بيش از حد احساس كم رويی و انزوا می كند و اغلب اوقات تنهاست و ناگهان احساس می كند كه مثلا ماشين بهتر يا لباس هاي بهتری می خواهد. اين هيجانات برای رهايی از هيجانات منفی و پيچيده ضروری است بسياری از افراد در مرحله هويت يابی وقتی بار ديگر طعم زندگی را می چشند با علايق جديدی مواجه می شوند.

وقتی خود را فردی گرفتار نمی بينيد و به رشد و سازندگی می پردازيد احساس قدرت میكنيد از مسئوليت ها و الزامات سابق تان رها می شويد می توانيد به دنبال علايق تان برويد و از زندگی لذت ببريد.

هويت يابی خطرهايی دارد و اين است كه فرد در خطر غرق شدن در بلوغ ثانويه است و آن قدر بعضی ها غرق اين دنيای پهناور می شوند كه ديگر نمی توانند به فرد ديگر يا به شغل شان متعهد باشند. و قبول مسئوليت و تعهد را هم چون بندگی و اسارت می پندارند.

خودگرايی

وقتی هويت جديدی برای خود كسب ميكنيد احساس قدرت و پيشرفت ميكنيد. گويی آزمون سختی را از سر گذرانده ايد. حالا وقت آن است كه از اتفاقاتی كه برايتان افتاده است نتيجه گيری كنيد طبيعی است كه هنوز به همسر سابقتان فكر كنيد و غمگين باشيد. اما در مرحله خود گرايی، اين غم و اندوه برطرف می شود سرانجام اتفاقات گذشته را فراموش خواهيد كرد. گاهی وجودتان سرشار از غم ميشود اما به جای آن كه احساس درماندگی كنيد با احساساتتان كنار می آييد گاهی خشمگين می شويد اما ديگر كسی را سرزنش نمی كنيد.

خودگرايی يعنی زندگی تان را مطابق با شخصيت فعلی خود بسازيد. شما با آن فردی كه زمانی متاهل بود تفاوت داريد اكنون از همسرتان جدا شده ايد،با هيجانات كنار آمده و از اين مراحل زنده و سر بلند بيرون آمده ايد.

با شناخت فرایند هیجانی طلاق کنار آمدن و پذیرش آن برایتان سهل تر خواهد شد.

چند نکته را نیز در ذهن داشته باشید:

1-پنج دلیل خود را از طلاق بنویسید که باعث شده زندگی با همسر را تاب نیاورید و تن به جدایی دهید. مکتوب کردن آن باعث میشود بعد طلاق و رسیدن به آرامش مواقع پشیمانی با خود مرور کنید از چه موانع جدی گذر کرده اید تا به این تصمیم برسید

2-حتما برای آینده خود برنامه را در نظر بگیرید مانند قرار است درس بخوانید؟ کار کنید؟ استقلال مالی و شخصیتی بسیار اهمیت دارد چرا که اگر درهر کدام مشکل داشته باشید راحت تسلیم احساسات میشوید و وارد رابطه ای دیگر

3-ورزش کنید مانند یوگا یا شنا تا استرس تان کمتر شود

4-بنویسید تمام عصبانیتتون را بر کاغذ منتقل کنید و بعد آن را پاره کنید یا بسوزانید عصبانیت و ناراحتی کاملا طبیعی است

5-دلگرمی و مشورت با والدین به جای خود اما حتما با یک درمانگر حضوری صحبت کنید تا بدون دلسوزی و سوگیری کنارتان باشد

6-مواظب باشید از خشم و نگرانی از مجرد ماندن انتخاب احساسی نداشته باشید نگرانی برای آینده را به بعد محول کنید حال تان را دریابید تا با سلامت این مرحله را بتوانید
کتاب پس از جدایی از نشر دانژه را حتما مطالعه بفرمایید 
موفق و موید باشید 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha