باسلام و خسته نباشید .مشکل من رابطه جاری و همسرم هست که بیش از اندازه باهم صمیمی هستن. و حتی وقتی همسرم حساسیت منو نسبت به جاریم فهمیده. مخفیانه با جاریم صحبت کرده که پیش من باهم برخوردی نداشته باشن. ولی من از نگاهای جاریم حس بدی بهم دست میده .البته لازمه که بگم من دو تا جاری دیگه هم دارم که به هیچکدومشون همچین حسی ندارم.
بارها شده که شوهرم بدون اینکه چیزی به من بگه رفته خونه برادرش و وقتی ازش پرسیدم انکار کرده. حتی وقتی از جاریمم میپرسم انکار میکنه درحالی که مطمئن بودم شوهرم اونجا بوده.
الان نمیتونم نادیده بگیرمش و هر لحظه از طرف جاریم احساس خطر میکنم.مخصوصا اینکه شوهرم تمام اختلافاتمونو به برادرش میگه واونم به خانومش میگه.من اعتماد بنفسمو از دست دادم.لطفا بگین چکار کنم تا این حس های بد ازم دور شن. دارن دیوونم میکنن.ببخشید که طولانی شد.
دوست گرامی به سن و سال خودتان، همسرتان و جاری اشاره نکردید؟ چه کسی زودتر ازدواج کرده؟ شما یا جاری؟ شوهر این خانم فرزند و پسر چندم خانواده است، نقش او در خانواده پدری چطور است؟ رابطه شما با پدر و مادر همسرتان چطور است؟
آیا فرزند دارید یا خیر؟ چند سال از ازدواج‌تان می‌گذرد؟ شغل و تحصیلات هر کدامتان چقدر است؟
در خانواده اولیه‌تان چند فرزند هستید؟ شما فرزند چندمید؟ آیا خواهر دارید؟ رابطه‌تان با خواهر و برادرها و پدر و مادر چطور بوده است؟ احساس‌تان نسبت به خودتان چیست؟ خود را چطور می‌بینید؟ وضعیت اعتماد به نفس و ارزش به خود چگونه است؟
دوست گرامی به نظر می‌رسد با جاری در یک فضای رقابت قرار گرفته‌اید، و ایشان به نظرتان ناامن و تهدید کننده به نظر می‌رسند، بنابراین نسبت به ایشان بسیار حساس و گوش به زنگ شده‌اید و رفتارهایش را زیر ذره بین و کنترل برده‌اید....
با همسرتان صحبت کنید و بخواهید که در فضای رابطه شفاف و صادق باشند، چون چنین سوء تفاهم‌هایی در ذهن شما معنای دیگری پیدا می‌کند، و ممکن است ناخواسته از کاه کوه بسازید، .... در مرزگزاریها برای دیگران در یک فضای آرام و دوستانه تبادل نظر کنید، چیزی را به همسرتان نسبت ندهید که دفاعی شوند (مثلاً: من می‌دانم تو با او صحبت خصوصی می‌کنی، از من به او می‌گویی، به منزل آنها رفته بودی....چون هدف ما اثبات جرم ایشان نیست)، اما می‌توانید از خودتان، حس‌ها و انتظارات‌تان و خواسته‌هایتان صحبت کنید. ممکنست در تله ذهن خوانی افتاده باشید، یا ناخواسته و در پی احساس ناامنی و اضطراب تفسیرهای منفی و علیه خود از پیشامدها داشته باشید.
آیا فرزند دارید یا خیر؟ چند سال از ازدواج‌تان می‌گذرد؟ شغل و تحصیلات هر کدامتان چقدر است؟
در خانواده اولیه‌تان چند فرزند هستید؟ شما فرزند چندمید؟ آیا خواهر دارید؟ رابطه‌تان با خواهر و برادرها و پدر و مادر چطور بوده است؟ احساس‌تان نسبت به خودتان چیست؟ خود را چطور می‌بینید؟ وضعیت اعتماد به نفس و ارزش به خود چگونه است؟
دوست گرامی به نظر می‌رسد با جاری در یک فضای رقابت قرار گرفته‌اید، و ایشان به نظرتان ناامن و تهدید کننده به نظر می‌رسند، بنابراین نسبت به ایشان بسیار حساس و گوش به زنگ شده‌اید و رفتارهایش را زیر ذره بین و کنترل برده‌اید....
با همسرتان صحبت کنید و بخواهید که در فضای رابطه شفاف و صادق باشند، چون چنین سوء تفاهم‌هایی در ذهن شما معنای دیگری پیدا می‌کند، و ممکن است ناخواسته از کاه کوه بسازید، .... در مرزگزاریها برای دیگران در یک فضای آرام و دوستانه تبادل نظر کنید، چیزی را به همسرتان نسبت ندهید که دفاعی شوند (مثلاً: من می‌دانم تو با او صحبت خصوصی می‌کنی، از من به او می‌گویی، به منزل آنها رفته بودی....چون هدف ما اثبات جرم ایشان نیست)، اما می‌توانید از خودتان، حس‌ها و انتظارات‌تان و خواسته‌هایتان صحبت کنید. ممکنست در تله ذهن خوانی افتاده باشید، یا ناخواسته و در پی احساس ناامنی و اضطراب تفسیرهای منفی و علیه خود از پیشامدها داشته باشید.
تجربه شما
-
ابزارهای بارداری و بانک ها
-
محاسبه زمان زایمان تاریخ احتمالی زایمان به صورت طبیعی
-
جستجو دارو آشنایی باخانواده داروه ها و خواص و عوارض آنها
-
جستجوی نام انتخاب نام نوزاد شیرین ترین دغدغه پدر و مادر
-
میزان کالری مورد نیاز دانستن میزان کالری مناسب برای بدنی سالم
-
پیش بینی قد کودک شروع رشد قدی جنین تا بلوغ و تاثیر قد والدین بر آن
-
شاخص توده بدنی شناخت محدوده وزنی هر فرد
-
پیش بینی رنگ چشم تاثیر ژنتیک رنگ چشم والدین بر نوزاد
اينكه خيلی وحشتناكه منم شرايط تو رو دارم خيلی سخته ولی راه چاره ای نداره تو هم مثل من بی سياستی كردی اصلا اصلا حساسيت نشون نده تو هرچی پيگير شی اون بيشتر مخفی كار ميشه. خودتو بزن به بيخيالی. نشون بده حساس نيستی بعد ا يک مدت خودش از سرش ميفته. سخته ها واقعا ولی چاره ای نداری گلم