خیانت همسرم

با سلام خدمت شما قصه ای که میخوام براتون تعریف کنم کنی غیرقابل باوره اما لحظه به لحظه زندکی منو از بین برده.من و همسرم هشت سال پیش با هم ازدواج کردیم و این تزدواج سنتی نبود و ماخودمون همدیگرو انتخاب کردیم و عاشقانه ازدواج کردیم از همون اوایل آشنایی متوجه میشدم بعضی خواسته هاش نامعقوله ولی فکرمیکردم لجبازیه یا غد بودن ..‌. ما درزندکی مشترک هیچ مشکلی نداشتیم و من دوسال پیش باردار شدم و هردو از اینکه ثمره عشقمون به دنیا میاد خوشحال بودیم تااینکه فرزندم یک ماه بود که بدنیااومده بود و من وقتی همسرم نبود سروقت گوشی او رفتم... و بدتربن لحظات عمرم رو رقم زدم  همسرم با یکی از آشناهای بنده ارتباط جنسی کامل داشت و از این رابطه فیلم گرقته بود و من لحظه به لحظه ای که از اون فیلم یادم میاد دلم میخواد ای کاش بمیرم .آقای دکتر من خیلی حالم بده و این موضوع طوری نیست که بتونم اینجا توضیح بدم اما همسرم به بهانه کمک به اون فرد و نجات دادنش از شر مزاحم هایی که گویا فقط ساخته ذهن همسرم بوده اون فرد رو فریب داده و به بهانه پخش نشدن فیلم هاش که دست اون افراد بوده آشنای منو مجبور میکنه باهاش رابطه داشته باشه و فیلم این رابطه رو به اون مزاحم ها نشون بده تا این بازی رو تموم کنن .  از هدای خودم خیلی گله دارم که اگه ذات همسر من اینقدر پست بود چرا بعد از هشت سال و بعد از تولد فرزندم بهم نشون داد همه دوران شیردهیم رو با گریه گذروندم و همسرم با افتادن به پام و بازگو کرذن این قصه خیالی برام که مجبورم کردند اینکارو بکنم منم بخشیدمش.نه اینکه ببخشم اما وقتی یه بچه یه ماهه دارم چیکارمیتونستم بکنم من همسرمو عاشقانه دوست داشتم و الان هم کافیه یکبار عاشقانه نگاهم کنه تاهمه این کاراش یادم بره اما راستش مطمنا دوستم نداره مه برای بهترین دوست من چنین نقشه ای کشیده این فکر که اون منو دوست نداره و عاشق دوستم بوده خیلی اذیتم میکنه عزت نفسم له شده تداعی اون فیلم باعث میشه گریه کنم عصبی بشم و... الان که بچه ام دوساله هست نمی دونم اخر این زندکی چی میشه از آینده بچم میترسم 

درضمن یکبار بصورت تلفنی با یکی از همکارانتون صحبت کردم و قضیه رو براشون بازتر توضیح دادم ایشون گفتن همسرم اختلال شخصیتی داره و ممکنه دوباره این مارا ازش سر بزنه خیلی میترسم 

من هیچکس رو ندارم که برام ابراز همدردی کنه .این متن رو بحساب درددل بگذارید و دعاکنید برای ارامش قلبم