2723

فکر کردن به طلاق و تصمیم گیری

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 56 بازدید

سلام خسته نباشید. من ۱۹سالمه و با مردی که ۱۳سال ازم بزرگتره ازدواج کردم،مدتی افسردگی شدید داشتم.یک سال و نیم هست که از ازدواجمون میگذره،از نظر سطح عقاید و فرهنگ ها خیلی متفاوت هستیم،خانواده ای هستند بسیار با فکر بسته و زن رو موجود بی ارزشی میدونند.همسر بنده بسیار بد قلب هستن،من هرکاری و هر زحمتی برای زندگیم میکشم رو نمیبینه و آخرشم میگه تو در خونه هیچ کاری نمیکنی ،من گول تورو خوردم و اومدم گرفتمت،خیلی آدم عصبی هست و در همه دعوا ها فحش به خودم و خانوادم میده.از این طرف هم من در این یک سال و نیم حتی یک بار هم در رابطه ارضا نشدم،و الان دیگه میلی به رابطه ندارم،از زمان نامزدی به قدری منو اذیت میکرد که به وساطتت خانوادم طلاق نگرفتم،چند روز پیش هم سر چیزای کوچیک گفت از خونم گم شو بیرون ،اورد منو گذاشت خونه بابام. چون پدر و مادرم هم طلاق گرفتن،از طلاق خیلی میترسم نمیدونم بعد طلاق باید پیش کی باشم.نامادریم کمی اذیت میکنه،پدرمم اجازه نمیده با مادرم بمونم. نمیدونم واقعا این زندگی رو چطوری تحمل کنم ،از این طرف هم به شوهرم عادت کردم ولی زندگی باهاشم نمیتونم تحمل کنم،شما اگه جای من بودید چیکار میکردید؟خودشم زیاد به جلسات مشاوره رفتیم ولی هیچی به هیچی

لطفا کمکم کنید؟ 

اطلاعات تکمیلی

سن ۱۹ جنسیت زن شغل در حال تحصیل وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزيز 
ميتونم درك كنم چقدر تحت فشار هستيد 
عزيزم واژه طلاق ممكنه كمي سنگين باشه اما به واقعيت عمل بدي نيست گاهي يك پايان تلخ بهتر از تلخي بي پايانه وقتي شرايط انقدر اسيب زاست چرا با يك عادت ميخواهي زندگي را ادامه دهي كه هيچ سود و حال خوبي برات نداره 
متاسفانه شما توافق سني زيادي داريد كه خود باعث بروز مشكلاتي هست و يادت باشه ارضاي نياز جسني يك حق طبيعي است و باعث سلامت روان ميشه عزيزم ممكنه همسرتون رگه هايي از بدبيني داشته باشند و درمان لازم داشته باشن . اين تحقيرها قطعا باعث فرسايش روانه وقتي به خودشون اجازه دادن اين گونه رفتار كنن كه شما را به خانه پدرتون ببرن بهتره اين زنگ خطر را جدي بگيريد كه ممكن است باز هم انجام دهند 
شما مستقلي ميتوني كار كني ادامه تحصيل بدهي و براي خود زندگي تازه ايي بسازي .

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha