سلام خسته نباشین.

من الان یه هفته است که خونه پدرم اومدم.شوهرم روماتیسم داره ولی نه اصلا به فکر خودش هست نه خانواده اش.یه دختر حدود دوساله داریم.زرگری داره بهمراه پدرش ولی یه باغ هم دارن که من مخالف کار کردنشون هستم چون وقتی میره باغ به اندازه ای کار میکنه که از حد توانش خارج هست و مشت مشت قرص میخوره .ایشون دوسه سال بعد عروسیمون مشکلشون به حدی بود دو ماه فرودین و اردیبهشت رو زمینگیر شدن.الانم برای اینکه پول کارگر ندن میره .حالا اگه برای رفاه خانواده باشه قابل درک ولی سی نه سالشه و همچنان فکر و ذکرش پدر و مادر بی وجدانش هست که سلامت بچه شون براشون اهمیتی نداره.دقیقا شبیه خانومای راه میره که تازه از اتاق زایمان بیرون اومدن.

الان من شوهری دارم که نه حاضره به اندازه یه کلفت بهم خرجی بده و نه سلامتی داره که به آینده امیدوار باشم.میگه مثلا از عیدی که بابات داده بگیر ولی بعد اینکه مثلا ده هزار تومن حتی خرج بکنم با هزار تا مکافت باید ازش بگیرم.بخدا به اندازه یه گدا هم ارزش ندارم.از یه طرفم هردو از خونواده های محترمی هستیم و نمیخوام صداش تو فامیل بپیچه.یارانه هامون برای من موقع جدا کردن یارانه ها برای من حذف شده

میگه وضعم خوب نیست ولی چون چند تا دروغ ازش شنیدم اعتمادی ندارم.البته همیشه توی این نه سال ازش شنیدم.91 عقد کردیم.ناگفته نماند که اگه تلاششان برای زندگی خودمون بود نیست.یه بار بخاطر اینکه برای خونمون وسیله گرفته بودم کلی دعوا کشیدم چیکار کنم؟

اطلاعات تکمیلی

سن 34 شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام خانم عزیز
الان که قهر کردید و منزل پدرتان هستید، بهتر است اگر همسرتان آمدند یا با هم تماس گرفتید، به وضوح و به دور از قبل و قال خواسته تان را مطرح کنید . اصل خواسته هایتان را بگویید و وارد حواشی نشوید که به نتیجه برسید، از گفته های شما پیداست که دو موضوع سلامتی و مسیله ی مالی برایتان مهم است، پس در همین زمینه ها با شفافیت و احترام صحبت کنید، مثال:
من از بابت سلامتی تو و تاثیرش بر زندگی الان و آینده مان نگرانم ، اما تو اهمیتی به این موضوع نمی دهی و در نظر نمی گیری که ۱۰ سال دیگر در آستانه ی ۵۰ سالگی، خودت و زندگی مشترکمان در چه وضعیتی خواهیم بود که شوخی بردار نیست.
نکته ی دوم من انتظار دارم که خواسته های مالی من که فلان و بهمان هست را تامین کنی و ما بعد از این همه سال زندگی مشترک، دیگر به توافق رسیده باشیم. بی توجهی تو به این زمینه به من احساس فلان می دهد.
نظر ایشان و تصمیشان را بشنوید و توضیحات خودتان را بگویید. از حوزه ی ادب و احترام خارج نشوید و به خانواده ی ایشان بی احترامی نکنید تا حرفتان ناشنیده باقی نماند. تا اندازه ی ممکن هم اجازه ی دخالت به دیگران ندهید.
آرزوی موفقیت برایتان دارم
​​

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha