زندگی کردن برای اطرافیان نه برای رضای خودم و همسرم

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 61 بازدید

سلام خسته نباشید من ۳ سال هست که ازدواج کردم خانواده همسرم از لحاظ فرهنگی و مالی خیلی بهتر از خانواده خودم هستند بعد از یک مدت آشنایی با همسرم تصمیم به ازدواج گرفتیم که متاسفانه با مخالفت خانواده همسرم مواجه شدیم 

اما همسرم به قول خودش با پنبه سر برید و بالاخره راضیشون کرد از همون اول مادر شوهرم که زن بدی هم نیست بدون آگاهی سرکوب کرده همش تعریف بقیه رو میداد همش میگفت ظاهرتو عوض کن و....

و همسرم زیبا تر از من هستن و مادر شوهرم دائما اینو جلوی من میگفت 

الان ۳ ساله ازدواج کردم 

کلا طبق مراد اون زندگی کردم

همیشه خواستم نظر اونو جلب کنم با اینکه عاشق همسرم بودم و بخاطرش اومدم مشهد و ۴ ساعت از خانواده م دور هستم ولی انقدر نقش مادر شوهر برام پررنگ شده که حتی ریز ترین کارهای زندگیم شده جلب نظر مادر شوهرم

الان به جایی رسیدم که با توجه به سلیقه مادرشوهرم لباس میپوشم و خودمو کلا فراموش کردم. حتی غذاهایی‌ میپزم که اون بگه به به چه عروسی من تحصیلاتم فوق لیسانس زبان هستم بخاطر مادر شوهرم با یه بچه یکساله میخوام دکترا بگیرم که جلب توجه کنم براش کلا به رفتارای مادر شوهرم در طول روز فکر میکنم با اینکه همسرم بسیار شخصیت با وقاری داره گاهی اوقات بخاطر رفتار بد مادر شوهرم خیلی عصبی کردم همسرمو. زندگیم مختل شده به پوچی رسیدم عصبی شدم پسرم یک سالشه اصلا اعصابشو ندارم. ممنون میشم کمکم کنی خیلی دیگه شدید شده که به شما مراجعه کردم

























اطلاعات تکمیلی

سن ۳۱ جنسیت زن شغل محصل وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزيز 
ميتونم درك كنم چقدر تحت فشار هستيد 
اينكه موقعيت همسرتون يا چهره بهتري دارند ملاك برتري نيست و شايد اين ها براي زمان خواستگاري مورد توجه باشد نه بعد سالها زندگي
انتخاب ايشون شما بوديد و اين حرف ها كاملا بي مربوط است و چون مادر همسرتون متوجه اين حس ضعف شما شده به نوعي با اين حرف ها كنترل شما را در اختيار ميگيريد ،
عزيزم دليلي بر تلاش براي جلب رضايت كسي نيست شما يك فرد مستقل هستي كه مادر فرزندي هستي دليل نيست كسي شما را امر نهي كند به اين فكر كنيد كه ايشون از شما راضي نباشد چه ميشود اين ترس هولناكي كه داريد سايه ايي بيش نيست با ان رودر رو شويد و يك بار براي هميشه تمامش كنيد 
بجاي جلب نظر ديگران رابطه تون را با همسرتون نزديك تر كنيد و براي خودتون زندگي كنيد تا سن فرزندتون كمتره اين دخالت ها را از بين ببريد وگرنه وخامت اوضاع بيشتر ميشود بهتره روي اعتماد به نفس خود كار كنيد ويژگي هايي كه درون شماست و از نظر ديگران با ارزش هست را بنويسيد و هر وقت حس كرديد بايد مطيع باشيد انها را بخوانيد 
اين را يادتون باشه كه هرچقدرم تلاش كنيد باز هم حرفي براي زدن و سرزنش هست پس بهترين كار رها كردن خودتون از اين طناب هايي هست كه دست و پاتون را بسته 
حتما لازمه كه با مشاوره فردي حضوري صحبت كنيد .
 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha