کار درستی کردم راه جدایی رو انتخاب کردم؟

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 138 بازدید 2 تبادل تجربه

با سلام من و همسرم هردو هم سن هستیم فقط ایشون 6 ماه از من بزرگتره هر دو 25 ساله ایم‌‌.

پنج ساله ازدواج کردیم. اول که خواستگاری اومدن یه سری شرایط خوندن برام که از نظرمن ایده آل و با خدا بود اما بعد از عقد دقیقا برعکسش شد محرم و نامحرم رعایت نمیکردن تو همه مجلس هاشون زن و شوهر میرقصیدن که تو خانواده و فامیل من اینجور نیستیم و همه چی به جاش هست تو طرف ما من واقعا شوکه شدم چیزی که اذیتم میکرد زن دایی هاش بودن ما بین 30 تا40 سال بودن خیلی با شوهرم گرم میگرفتن مثلا شوهرم باهاشون شوخی فیزیکی میکرد واونا میومدن بهم نشون میدادن میگفتن ببین شوهرت چه کرده دستمو با مشتش.منم واقعا اذیت میشدم.از اینجا بود که شک وحساسیت های من شروع شد مادرشوهرمم ناراحت میشد وقتی اعتراض میکردم بهم میگفت تو املی و هیچی حالیت نیست شوهرتو که نخوردن تموم کنن منم واقعا ناراحت میشدم.سر جهازمم کلی اذیتم کردن فقط ایراد میگرفتن شوهرم دهن بین بود هرکی هرچی پشت سرم میگفت باور میکرد و میرفت سمت اونا تو نامزدی واسطه شدن برای آشتی بعد ازدواج بهتر که نشد هیچ بدترم شد کتک هم میزد آخرش تهمت ناموسی زدن و با نامردی و دروغ  باعث شدن من راهی بجز جدایی به ذهنم نرسه خیلی تلاش کردم براش اما اون تلاشی برای نگه داشتنم نکرد حالم خیلی بده دلم شکسته و افسرده شدم بچه هم ندارم خداروشکر با اینکه به خدا اصرار میکردم الان میبینم به صلاحم نبوده.بنظرتون راه درستی رو انتخاب کردم؟

اطلاعات تکمیلی

سن 25 جنسیت زن شغل دانشجو وضعیت تاهل درحال جدایی
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام خانم عزیز
متاسفم که تجربه ی شما از ازدواج تا الان این گونه پیش رفته.
تا جایی که موضوع به همسرتان مربوط نباشد، جایی برای اعتراض شما نمی ماند ، مثلا اگر در مهمانی دیگران حجاب نداشته باشند یا برقصند و .. چون در کنترل همسرتان و به ایشان مرتبط نیست، قاعدتاً جایی برای اعتراض شما نمی ماند.
اما شوخی های فیزیکی، مخصوصاً با دانستن این که شما اذیت می شوید، نکته ی دارای اهمیتی است. موارد دیگری مثل استقلال فکری داشتن, به هیچ وجه دست بر روی کسی بلند نکردن چه برسد به همسر و مسیله ی تهمت ناموسی اصلا مسایل کم اهمیتی نیستد، فراموش نکنید که قرار است هر کسی با همسرش بیشترین میزان امنیت را احساس کند و این رفتارها مخل امنیتند. معنی این صحبت این نیست که شما در اتفاقاتی که افتاده نقشی نداشته اید، بلکه صرف نظر از نقشی که داشته یا نداشته اید، هر کس در رفتارهایش بایستی حریم هایی را نگه دارد که گزارشات شما نشان دهنده ی ایراداتی در این زمینه است. درست است که منطقی عمل کردن و تصمیم درست گرفتن رنج های زیادی دارد، اما برای این است که یک عمر رنج را تحمل نکنید.نگران نباشید زندگی در همین جا تمام نمی شود و اتفاقات بهتری که الان انتظارش را ندارید در زندگی شما مثل هر کس دیگری رخ خواهد داد. هیچ گاه فراموش نکنید، اگر احترام خودتان را نگه ندارید، دیگری هم آن را رعایت نخواهد کرد.
با آرزوی سلامتی و موفقیت

تجربه شما

login captcha

خیلی شجاعید که اینکارو کردید ،توی گام برداشتن به سمت تعیین حد و مرز موفق بودین ، مهم ترین چیز احترام به خودخ باید با گذاشتن مرز و اجازه ندادن به افراد برای رد شدن ازشون نشونش میدید.اصلا ناراحت نباشید. زندگی بدون عزت نفس جز پشیمونی چیزی نداره، جز تبدیل شدن شما به زنی سالخورده با عقده و پشیمونی فراوون و حتی مادری سرخورده که به دلیل شرایط و سختیهاش نمیتونه بچشو درست تربیت کنه بهتره. خیلیا جرات انجام این کار رو ندارن. با خانم هایی که تمام عمرشون با پشیمونی زندگی کردن صحبت کنید و ببینید چی بهتون میگن.جز اینکه حتما تا دیر نشده خودتون و روح و جسمتون رو نجات بدید چیزی نمیگن. کلیپ های خانم دکتر آزیتا ساعیان و پاسخ ایشون به سوالات مشابه هم خیلی کمک میکنن حالتون بهتر بشه هم تو اینستا و هم یوتیوب پیدا میشن.من بر اساس مشاهده یه مورد مشابه گفتم که حرف بزنم و دلگرمی بدم که بهترین کارو کردید.ادم اولش شکست بخوره بهتر اینکه بعدا شکست بخوره و چیزهای دیگه ای رو از دست بده،برای خودتون اصلا وقت بذارید و کارگاه و مشاوره برید خیلی کمک میکنه که از زخم های رابطه قبلی بیایید بیرون

سلام عزیزم از نظر من که واقعا این شرایط واسع هرزنی سخته که شوهرش اینکارا رو کنه زن میخواد مردش پشتیبانش باشه فقط خودشو ببینه تمام رفتاراش وشوخیاش واسه خودش باشه اما مردا اینطور نیستش حدو محدودیت واسه خودشون قائل نیستش و از نظرشون همیشه کارشون درسته اگه واقعا سختته تحمل کنی جدا شو چون هنوز جوونی میتونی ازدواج مجدد کنی و باشرایط بهتر زندگی کنی بچه هم نداری که تو دست وبالت باشه سنت خانوادشون باخانوادت سازگار نیست ولی اگه ببريش مشاوره شاید درست شه