
راهکارهایی برای مدیریت اخبار بد در حضور کودکان
مدیریت اخبار بد درحضور کودکان
- چطوری با فرزندانمون گفت و گو کنیم؟
- چه زمانی رو انتخاب کنیم؟
- آمادگی برای سوالاتشون
- چگونه با بچهها درباره جنگ صحبت کنیم؟
در برههای از زمان، همه والدین مجبور خواهند بود موقعیتهای دشوار یا ناخوشایند رو به فرزندانشان منتقل کنند. چه مرگ حیوان خانگی، نقل مکان، جدایی/طلاق یا حتی سختتر از آن، درگذشت یکی از عزیزان باشه - کودکان و والدین برای هدایت واکنشها و رفتارهای عاطفی خود در این دوران سخت به کمک نیاز دارند.
واضح است که این یک وظیفه دلهرهآور برای هر کسیه، زیرا ممکن است احساس کنیم که برای مدیریت چنین موقعیتهایی ناکافی هستیم. تحقیقات و تجربه به ما ثابت کرده که کلید موفقیت این است که به کودکان اطلاع بدید که شما برای پاسخ به همه سوالات و ارائه پشتیبانی لازم در دسترس هستین.
قبل از شروع مکالمه با فرزندتون به این نکات توجه کنین که:
کجا کودکتون راحت تره؟ آیا اونها از وقت گذراندن با یکدیگر در بیرون از خانه، چه در پیادهروی و چه در پارک، لذت میبرند؟ یا ترجیح میدهند در خانه گپ خصوصی بزنن؟ اگر فقط با یک کودک در مورد چیزی صحبت میکنین، به این فکر کنین که زمان و مکان چقدر خصوصی است. شاید بهتر باشه در زمانی گپ بزنین که بچههای دیگه اونجا نیستنن تا حرفتون رو قطع کنن.
چه زمانی رو انتخاب کنیم؟ مطمئن بشین که زمانی صحبت میکنین که هر دوی شما انرژی لازم برای مکالمه رو داشته باشین.
۱.صادق باشین!
واقعیتها رو با توجه به سن و درک بچهها براشون توضیح بده. بچههای کوچیکتر ممکنه نیاز داشته باشن که کمکشون کنی تا معنی خبر بد رو بفهمن. مثلاً وقتی میخوای درباره مرگ یا از دست دادن کسی حرف بزنی، ممکنه لازم باشه اول براش توضیح بدی مرگ یعنی چی. از کلماتی استفاده کن که بچه بفهمه، و طوری حرف نزن که براش مبهم یا گیجکننده باشه. خیلی واضح و راحت صحبت کن.
اما برای نوجوانها، خیلی مهمه که واقعیت رو شیرینسازی نکنی یا اطلاعات رو نصفه و نیمه بهشون نگی. چون اینجور رفتارها معمولاً باعث میشه حس کنن بهشون دروغ گفتی یا مثل بچهها باهاشون رفتار کردی. یه تحقیقی نشون داده که اگه نوجوانها حس کنن پدر و مادرشون چیزی رو ازشون قایم کردن یا بعداً بفهمن که همه واقعیت رو نگفتن، واکنششون منفی میشه و ممکنه بهشون بیاعتماد بشن.
۲.برای سوالاتشون آماده باشین!
بچهها دوست دارن جواب سوالاشون رو بگیرن.
یه تحقیق روی جوونها نشون داده اونایی که تو شرایط بحرانی، پدر و مادرشون اطلاعات درست و کافی بهشون داده بودن، خیلی بیشتر احساس رضایت و آرامش داشتن تا اونایی که فقط بهشون گفته شده بود «سوال نپرس!» پس مهمه که یه وقتی رو بذاری که هم بچهت فرصت فکر کردن و سوال پرسیدن داشته باشه، هم خودت وقت و حال و حوصله کافی برای جواب دادن داشته باشی.
سعی کن اینجور حرفهای حساس رو دقیقاً قبل از رفتن به مدرسه یا سر کار مطرح نکنی. چون ممکنه بچه توی اون لحظه استرس بگیره و فرصت نداشته باشه احساساتش رو بروز بده یا ازت سوال بپرسه.
ضمناً آماده باش برای سوالهایی که شاید یهکم عجیب یا سخت باشن. اگه تونستی، جواب بده. اگه نه، خیلی راحت و صادقانه بگو «نمیدونم»، بهتر از اینه که یه توضیح پیچیده و گیجکننده بدی.
۳.اطمینان خاطر ایجاد کنید
تو زمانهایی که بچههامون دچار استرس یا ناراحتی میشن، ما به عنوان پدر و مادر باید بهشون احساس امنیت و آرامش بدیم. بهشون بگیم که هر احساسی دارن، قابل قبوله؛ چه غم باشه، چه عصبانیت یا ترس. مطمئنشون کنیم که این احساسات طبیعیان و واکنشهای درست و انسانی به یه موقعیت سخت هستن.
بهشون دلگرمی بدیم که هر وقت بخوان، میتونن بیان سوال بپرسن یا دوباره در مورد اون موضوع با ما صحبت کنن. مهمتر از همه، بهشون یادآوری کنیم که دوستشون داریم و همیشه کنارشون هستیم. همین حس دوستداشتن و حمایت، برای بچهها از هر چیزی مهمتره.
چگونه با بچهها درباره جنگ صحبت کنیم؟
وقتی حرف جنگ پیش میاد، شاید اولین فکر ما پنهانکاری باشه. اگه کودکی باشن، درک نشدن. ولی حقیقت اینه که باید با مهارت و دلِ روشن صحبت کنیم؛ نه پر از جزئیات وحشتناک.
۱. انتخاب لحظه و زاویه مناسب
شاید نخواهیم بگیم در جنگ چه اتفاقی افتاد: آدمهایی که زندهزنده سوختن، بمبهایی که حتی آدمهای بیگناه رو هدف گرفتند… اینها واسه گوش کودکان سنگینه .
بهجاش، باید با جملاتی ساده و دقیق بگیم «گاهی آدمها تو جنگ میمیرن، حتی بچهها و خانوادهها.»
۲. پیچیدگی جنگ رو ساده کن
بچهها هنوز نمیتونن درونمایه مسائل اخلاقی چندلایه رو بفهمن؛ مثلاً اینکه هر دو طرف جنگ فکر میکنن حق با اونهاست و خدا با اونهاست .
پس تا حد امکان توضیح بدیم بدون دروغگویی، ولی شفاف؛ بگیم: «برداشتها فرق داره، ولی گاهی آدمها برای دفاع فراتر میرن.»
۳. امنیت و آرامش رو تأکید کن
وقتی صحبت میکنی، بچه میترسه. بهش تضمین بده: «جنگ خیلی دور از ماست، و مامان و بابا هر کاری بکنن تا تو ایمن بمونی.» این حس امنیت برای ذهنش حیاتیست .
۴. معنای واقعیت و خوبی رو جا بنداز
بچهها ممکنه بپرسن: «تو جنگ آدم میمیره، پس پس جنگ بده؟» این سؤال قوی و سختیه. باید بگیم: «نه همیشه؛ گاهی آدمها مجبور میشن برای دفاع، حتی وقتی اشتباهه. ولی بیشتر آدمها دوست دارن صلح باشه.»
وقتی این سؤال مطرح شد، کوتاه و ریز توضیح بده، بیآنکه بیشتر شلوغش کنی .
حرف آخر
هیچکس دوست نداره بچهاش با ترس و اضطراب بزرگ بشه. اما واقعیت اینه که ما نمیتونیم دنیا رو از اتفاقات تلخ خالی کنیم. چیزی که دست ماست، نحوهی حرف زدن دربارهشونه.
اگه بخوایم جمعبندی کنیم، باید بگیم صحبت با بچهها درباره جنگ یا اخبار ناراحتکننده، نه پنهونکاری میخواد، نه گفتن همه جزئیات ترسناک. باید با توجه به سن و درک بچههامون، واقعیتها رو آروم، واضح و قابل فهم بیان کنیم. اجازه بدیم احساساتشون رو بروز بدن، ازشون حمایت کنیم و مطمئنشون کنیم که تنها نیستن.