سلام دوستان من بیمارستان دی زایمان کردم سر علی ام خانم دکتر زهرا وزیری پارسال هم یه بارداری ناموفق داشتم که منجر به مرگ رویان شد رفتم پیش دکتر خودم که علی رو بدنیا اورد بازم خوابیدم بیمارستان دی کورتاژ شدم هر دو بار خییییلی راضی بودم ، ارامش داشتم ، رفتار پرسنل هم خوب بود مهربون بودن ، به حرف ادم گوش میدادن ، و برای یه رگ گرفتن حتی ازم حلالیت گرفتن خخخخ مثلا من دوست نداشتم بهم سوند وصل کنم ، هراس داشتم چیزی بره تو مجرای ادرارم ، وصل نکردن یا سر کورتاژ دومی از ریکاوری که اوردن گفتم دلم اب اناناس میخواد از تو پروندم شماره موبایل همراهمو پیدا کردن و زنگیدن و اونم خرید و داد پشت در بهم دادن خوردم یا برای زایمان علی قبلش که منتظر بودم خانوم دکترم بیاد و تو اتاق زایمان بودم ولی هنوز نبرده بودنم اتاق عمل گفتم گشنمه تو رو خدا بهم سرم دکستروز پنج درصد بزنین ضعف ذدم از دیشب ناشتام یکی زدن تموم شد گفتم گرسنگیم بر طرف نشد یکی دیگه هم زدن و یا گفتم برام قران بیارین اوردن و گفتم میشه یه کاغذ با سربرگ بیمارستان بیارین میخوام برای پسرم خاطرات بنویسم بزنم اول البوم بدنیا اومدنش اوردن ،،،، دیگه چیز دیگه که برام مهم بود بلند شدن ادم با اون همه بخیه هست چند ساعت که بگذره از اتمام زایمان باید از رو تخت بلند شیم راه بریم و برگردیم رو تخت ، من ساعت ١١:٢٠ صبح سزارین شدم ، این پرستارا از ساعت ٦ تا ٨ سه بار اومدن که بلندم کنن من هی میگفتم سرم گیج میره توان ندارم یا خواهش نیم ساعت دیگه با روی خوش قبول میکردن،،، بعد از سزارین هم اصلا نیفتادن رو دلم فشار بدن خونهای کثیف بیاد بیرون به اصطلاح اخه شنیده بودم بعضی بیمارستانها این مارو میکنن دیگه هر چی فکرشو کنین خوب بود ، من خیلی حساسم ، شایدم وسواسم. ولی یک ماهه کامل پنج بیمارستان تو تهران که نامی تر بود رو گشتم تا به این نتیجه رسیدم که دی هم خوبه الانم باز برای بعدیم انشالله میرم همینجا هر چند که هیچ بیمه ای رو نمیپذیره ولی بجا موندن خاطرات خوش برام در لحظه های حساس زندگیم و زمانی که اوج ناتوانی و درد هستم مهمه
https://t.me/joinchat/AAAAAD99H00YmA0Ztg-6eA