منم حامله بودم جاریم براش از باغشون باباش براش هلو آورده بود ... درشت و قشنگ بودن تو پله ها بود دیدم ..بهش گفتم میشه یکی به من بدی .. برداشت گفت از شهرستان مهمون اومده ((خواهر برادراش اومده بودن))میدونی که مهمون میوه میخواد... اینا برن اگهدموند برات میارم 😶
بعدم یک دونه هم برام نیاورد ... خیلی به دلم مونده...
ولی اون حامله بود به شوهرش گفت دستمبو برام بخر شوهرش گفت باش بعدا ... خونه ما بودن من به شوهرم گفتم بخر بریدم براش آوردم ... چون خودم کشیده بودم یه چیزی دلت بخواد نخوری تا آخر عمر یادت میمونه