اصلا یه وضعی بود اولش ک داشت میله رو داخل میزاشت ففط خدارو صدا میکردم هی عکس پشت عکس..گفتم خوبه تموم شد دیدم اصل کاری برای لولها مونده وقتی مواد وارد لولها شد فقط میگفتم داد بکشم شکممو چنگ بندازم..باانکه مسکنم مصرف کردم..دردش آنی بود ولی تامرزجنون میبرتت..واقعیت وگفتم و ادما کلا باهم فرق دارن