من یه قاشق جهاز نیاوردم خندید گفت مهمه اینکه پیش همیم باهم میخریم. سه سال بود حامله نمیشدم مقصر من بودم خندید گفت تولمون اگه قرار باشه بیاد خودش میاد واسه چی حرص میخوری. خونوادم 3سال پیشم نیومدن که ببینن من تو چه وضعیم (ازهم دور بودیم) گفت بهتر اینطوری باعث میشه بهم نزدیکتر بشیم داد میزنم سرش دق و دلی خونوادمو سرش خالی میکنم میگه خالی شدی خدارو شکر که اروم شدی اخه چرا اینقدر خوبهههههه هرچی بگممممم باز کم گفتم به خاطر من چه کارهایی که نکرده بگم اشکتون در میاد. البته منم در کنارش بودم با همه چیش ساختم. کم کم دارم میشم مثل خودش. کلا دوتاییمون سرخوشیم و بیخیال دنیا. خدارو شکرررررررررررررررررررررررررررررر که دارمش. چیکار کنم واسش که جبران کنم خوبیهاشو؟؟؟