خانمها
زندگی من خیلی خیلی خیلی سرد شده... خودمم خستم واعصابم خرابه ... منم سرد از همسرم هیچ احساسی نسبت بهش ندارم و فقط دوست دارم یه بلایی سرش بیاد...
دلایلش هم خیلی چیزاس ... اولینش اینه که بهخاطر بچه نداشتنمون اقا خیلی نارحته وخیلی باحرفاش وکاراش دلمو شکونده... پیش خانوادش... و..................
دومین دلیلم اینه که بعد گذشت ده سال هنوز حاضر به جدا شدن از خانودش نیست....
سومین دلیلم اینکه اونقدر اعصابم روخرابه کرد همه ی گذشته هایی که برا خودش وخانوادش زحمت کشیدم وگذشت کردم میاد جلو چشمم ازشون متنفرتر میشم...
خانوده ی همسرم با یه حرف این ورن با یه حرف اون ور
ولی دلیل اصلی کم آوردنم اینه که خیلی مغرور شده واعاصبم رو بهم میریزه و بهش شک دارم... رابطه ای داشته باشه با کسی...شغلش مدرس دانشگاهه .. حالا نمیدونم چیکار کنم.. به روش بیارم یا نه
چیکار کنم؟؟؟ مدرک جور کنم چه جوری چه جوری اقدام کنممممممممم........
روز تولدش با یه دسته گل رز با تبریک لاو... کیک قلب قرمز و یه پلیور خیلی متضاد با پوشش خودش اورد خونه... گفت دخترعموی دوست صمیمی ش من درس دادم قبول شده با دوستم باب تشکر این کارو کردن... ولی تمام شواهد غراینن چیز دیگه ای بود؟؟؟