این روزا من یه احساس عجیب دارم این بارداری دوممه و دیگه بچه نمیخوام :یادش بخیر روزهای اول سه ماهه دوم که جنسیت رو فهمیدم و سه ماهه سوم که همه بیرون میرفتم نگاه میکردن و میخواستن بدونن بچه من چیه؟
یادش بخیر که برا شوهرم ناز میکردم یادش بخیر گاهی اوقات شوهرم ظرف میشست یادش بخیر
و امروز اخرین روزای ساله و من اخرین بارداریمه و چقدر دوست داشتم جنسیتش چیز دیگه ای باشه ولی دیگه برام مهم نیست این نیز بگذرد
برا همتون دعا میکنم که حامله بشین و برا شوهرتون ناز و عشوه کنین