وقتی پانزده سالم بود یه خانومی کور بود میخواست از خیابون رد بشه هیچ بنی بشری کمکش نکرد از اونور خیابون اومدم اینور بعد کمکش کردم بردمش اونور خیابون
ده ساله که بودم دست بچه های شش یا هفت ساله رو که میخواستن از خیابون رد بشن رو میگرفتم از خیابون ردشون میکردم