نجما جان
الان که مطلبت رو خوندم بغض گلوم رو گرفته و اشک تو چشام حلقه زده.
من هم مثل خیلی از دوستان دیگه به لطف تو و مامانهای هنرمند دیگه ای که تو این سایت تمامی دانسته های خودشون رو بدون هیچگونه چشمداشتی در اختیارم قرار دادن، تونستم اعتماد به نفسی پیدا کنم و با غرور چندتا مهمونی بزرگ و خوب برگزار کنم.و الان با جرات بهت میگم قبل از آشپزی عزت نفس رو از تو یاد میگیرم.باورم نیست که با این متن از تو و سایر دوستان خداحافظی میکنم.ازت میخوام به دنبال سایت مناسب دیگری باشی تا بتونیم این جمع دوستانه و صمیمی رو داشته باشیم.فقط ازت ملتمسانه میخوام که من رو هم مطلع کنی.واقعا نمیخوام دوستی ما به همین چند ماهی که من باهاتون آشنا شدم ،خلاصه بشه.نه برای یاد گرفتن آشپزی که این کمترین چیزی است که من ازتون یاد میگیرم.
واقعا ناراحتم ،از ته دل.
همیشه دوست دارم و میبوسمت.مراقب اون فرشته الهیت هم باش.
منتظرم تا به همین زودی در جای دیگری دور هم جمع بشیم.