1پادشاه با 1سرباز باهم دوست بودن
ینی خیلی خیلی صمیمی بودن
(heart)
سرباز یه کاری کرده بود که جرمش این بود که باس کشته میشده (angry)
پادشاه که دوست خیلی صمیمیش بود بهش میگه: من یه مرغ بهت میدم، همون طور که تو اون مرغ رو کشتی منم تو رو همونطور میکشم، (surprised)
این سربازه مرغه رو میکشه ولی خودش نمیمیره (smiley)
میخوام شما بگین که چطوری سربازه مرغه رو کشته که پادشاه نتونسته اینو اونطوری بکشه
1) وَزَکَرِیَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ
و زکریا را (یاد کن) هنگامى که پروردگار خود را خواند پروردگارا مرا تنها مگذار وتو بهترین ارث برندگانى(سوره انبیا ایه ٨٩)