2733
2734

سلام عزیزان دلم وقتتون بخیر ❤️


منو که یادتونه؟☺️


نگید که فراموشم کردید


من بانو۷۵ هستم کارگاه تولید میوه خشک و لواشک داریم و تمام محصولات مون سالم و باکیفیت عالی هستند مجوز بهداشت و سیب سلامت داریم و هر روز به تمام شهر ها و هفته ای یکبار ارسال به خارج از کشور داریم ❤️😍


خیلی هاتون دوست داشتید که هزینه سفارش تون رو درب منزل پرداخت کنید 😘


امروز اومدم بهتون اطلاع بدم بعد از کلی تلاش بالاخره موفق شدیم این امکان رو فراهم کنیم😍👍

شما میتونید سفارش تون رو ثبت کنید و ما براتون ارسال میکنیم و هزینه رو درب منزل به مامور محترم پست پرداخت میکنید😘


البته حق انتخاب دارید بین پرداخت اینترنتی و حضوری 🤗


🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈امروز قراره تخفیفات یلدایی مون رو هم اعلام کنیم😍


لطفا به پیجم سر بزنید و با لایک و کامنت هاتون از من و همکاران پرتلاشم حمایت کنید 😍👍


09157112469


@Mivekhoshkha

@khanemivekhoshk


https://instagram.com/Khanemivekhoshk


با اون شماره تلگرام و واتساپ هم در خدمتتون هستم

تولید کننده انواع میوه خشک و لواشک خالص عسل و زعفران با کیفیت صادراتی ارسال به همه شهرها و خارج از کشور😍کانال تلگرام 👈 https://t.me/khanemivekhoshk  پیج اینستاگرام 09157112469👇 https://instagram.com/Khanemivekhoshk

نه عزیزم فراموشت نکردیم با اون عکسای دلبری لواشکات

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان دل گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!❤️❤️

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687