2733
2734
عنوان

تو رو به خدا کمک دختر عموم امروز.......

| مشاهده متن کامل بحث + 1067 بازدید | 42 پست
اخه داداشه من یه مدلیه اصلا اون طورى نیست اینقدر با هم صمیمى هستیم تا من بگم تا تهش رو خونده بعد إز دست اون بنده خدا هم ناراحت میشه که چرا به من گفته
هیچ میدونى همیشه یکى هست که مراقب ماست؟??


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

وایییییییییییییییی عزیزم پاسال دختر همسایه مادربزرگم به مامانم گفته بود با گریه و زاری من از پسر شما خیلی خوشم میاد به بابا مامانم هم گفتم اونا هم گفتن ما که نمیتونیم پا پیش بذاریم تورو خدا شما یه کاری کنین نظر پسرتون رو بپرسین من هر وقت خواستم باهاش حرف بزنم از دستم فرار میکنه مامانم بیچاره مونده بود چیکار کنه تا چند روز طرف خونه مادربزرگم آفتابی نشد آخرش این وظیفه خطیر رو به من سپرد منم یه شب الکی به یه بهانه ای گفتم داداشم اومد خونمون تازه ماشین خریده بود بهش گفتم به سلامتی انشاال.. ماشین عروست بشه گفت نه بابا این واسه ماشین عروس مناسب نیست با یه دختره دوست هستم خیلی هم همدیگرو دوست داریم دختره گفته من ماشینم رو میفروشم تو هم بفروش یه ماشین خوب میخریم اون میشه ماشین عروسمون بعدا هم که زیر پامونه
منو میگی وا رفتم به مامانم جریان رو گفتم مامانم هم به دختره گفته بود پسرم میگه میخوام از ایران برم قصد ازدواج ندارم
خدایا بچه هام رو به خودت میسپرم به خوده خوده خودت
2731
اگه داداشت اینقدر حواسش جمع هستش
بهتره سرش کلاه نذاری... میفهمه.. خودتم بد میشی
به دخی عمو بگو من بدون اینکه به داداشم بگم تو این موضوعو بهم گفتی کاری ازم بر نمیاد
خدایای مهربون، شکرت. تو این هفته های آخر خودت نگهدار هدیه های معصومت باش
از پارسال تا حالا هر وقت دختره مامانم رو میبینه میگه نظر پسرتون در مورد خارج رفتن عوض نشده؟
خیلی هم دختر خانوم و خوبیه خوشگل هم هست اتفاقا خواستگار هم داره مامانش به مادر بزرگم گفته بود شما باهاش صحبت کن مادربزرگم بیچاره هر وقت اینو میبینه همش نصیحتش میکنه ولی دختره ی دیوونه عاشق این داداش خل من شده
خدایا بچه هام رو به خودت میسپرم به خوده خوده خودت
از اون طرفم اگه داداشت اینقدر باهوشه و سریع مسائل رو میگیره
حتما تا حالا فهمیده که احساس دختر عموش واقعیه
درست نیست معطلش بذاره
بهتره اون دختر بنده خدا تکلیفش رو بدونه
شاید گلوی برادرت جای دیگه گیره و روش نمیشه بگه
در هر صورت وضعیت هر دوتا هرچه زودتر مشخص بشه خیلی بهتره
خدایای مهربون، شکرت. تو این هفته های آخر خودت نگهدار هدیه های معصومت باش
به نظر من برو تو نخ مامان بابات به اونا بگو که فلانی واسه ازدواج با داداش مناسبه
مامان بابات نظر داداشت رو میپرسن با اونا که نمیتونی شوخی کنه بالاخره هر چی تو دلش هست میگه
اگه نظرش منفی باشه بالاخره تکلیف این دختر هم معلوم میشه
از طرفی داداشت هم گناهی نداره خوب حق داره که انتخاب کنه حالا چون دختر عموت عاشقشه که دلیل نمیشه
چشمش رو ببنده
از طرفی دختر بیچاره هم خیلی بهش فشار اومده و از ناراحتی زیاد اومده به شما گفته چون خودت فکر کن وصلت اگه به سلامتی جور بشه شما میشی خواهرشوهرش و این اصلا براش خوب نیست ولی خیلی درمونده شده که اومده گفته
خدایا بچه هام رو به خودت میسپرم به خوده خوده خودت
چى بگم والا مامى پسرها ولى دیگه ذا روما رومى یا زنگى زنگى اما مىترسم یه چیزى بگم خراب تر شه اخه دختر عموم خیلى خوبه
هیچ میدونى همیشه یکى هست که مراقب ماست؟??
سعی کن یه جوری از داداشت بپرسی که نظرش در مورد دختر عموت چیه از مثبت بود که ریش سفیدی کن وبهم برسونشون
هیچ کودکی نگران وعده بعدی غذایش نیست ; زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد ; ای کاش من هم مثل او به خدایم ایمان داشتم.....
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز