2737
2734
عنوان

بارداری بعد چهار سال نازایی

2971 بازدید | 40 پست

سلام دوستان

میخوام براتون از باردار شدنم بگم بعد از چهار سال نازایی و ۱ بارداری خارج از رحمی

روزهای اولی ک توو اقدام بودم بعد از هر بار اقدام سریع بی بی چک میخریدم و میزدم ولی منفی می‌شد

اون روزها زیاد بهش فکر نمیکردم ک نکنه یوقت طول بکشه ک حامله بشم یا اصلا نشم

هر بار ک نزدیک پریودیم بود میرفتم سراغ علائم تا یکم سینه هام درد میگرفت یا هر چیزی میومدم گوگل و سرچ میکردم ک با نی نی سایت آشنا شدم و تجربیاتتون رو میخوندم و یک خواننده خاموش بودم با خنده‌هاتون خندیدم و با گریه هاتون اشک ریختم

وقتی تاپیک هارو میخوندم ک بعضی ها منتظرن ۱سال و ۲ سال و ... بخودم میگفتم خدایا نکنه برای منم انقد طول بکشه . نزدیک به پریودم ک می‌شد میگشتم دنبال علائم و تمام فکر و ذکرم این بود ک به تاریخش نزدیک بشه ببینم خون میاد یا نه

ی روز مونده به پریودم دراز میکشیدم و تکون نمیخوردم میترسیدم ک باز پریود شم دلیل این کارم رو اصلن متوجه نمیشم هنوزم،، خو اگه قرار بود ک پریود شم یا باردار در هرصورت چه تکون میخوردم چ نمیخوردم میشدم دیگه و ربطی نداشت

ببخشید ک اینو میگم روز نزدیک به روز پریودم انقد بخودم دستمال میکشیدم ک ببینم خون میاد یا نه ک دهنه .. زخم می‌شد و انقد خدارو قسم میداد به هر کس ک بگید ک خون نیاد و باردار بشم ولی بازم پریود میشدم اون روز روز مرگ من بود از بغض گلو درد میشدم



خدای بزرگم ازت ممنونم  

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2731

گذشت و گذشت دیدم ۱ سال شد و من باردار نشدم استرس وجودم رو گرفت ک خدایا نکنه نازا هستمو دیگه دنبال علائم هم نبودم چون با اینکه هر دفعه تمام علائم بارداری رو داشتم ولی بازم پریود میشدم و ..

با همسرم صحبت کردم قرار شد ک دکتر رفتن رو شروع کنیم و آزمایشات رو بدیم خداروشکر هر جفتمون سالم بودیم و همسرم خیلی باهام صحبت کرد ک بخاطر استرسی ک داری باردار نمیشی بیا ی مدت بی خیال بشیم ما ک سالمیم خدا هر وقت بخواد بهمون میده

منم ک خیالم راحت شده بود ک سالم هستیم ی مدت بیخیال شدم ولی زیاد طول نکشید و دوباره بفکرش افتادم و اقدام رو شروع کردیم ولی نمیشد ک نمیشد

تصمیم گرفتیم بریم فلوشیپ نازایی چون ک شهرمون دکتر خوبی نداشت شهر دیگه ای میرفتیم و درمان رو شروع کردیم حدود ۶ ماه طول کشید خیلی برای نوبت گرفتم و رفت و آمد اذییات شدم ولی بازم حامله نشدم دکتر بهم پیشنهاد ای یو آی رو داد بازم همسرم گفت  تو ک این همه صبرکردی چند ماه دیگه هم صبر کن اگر نشد میریم ای یو ای

منم قبول کردم ولی درونم غوغایی بود و دلم پر از غم و غصه بود. مهمونی میرفتم بچه میدیدم دلم ضعف میرفت و دلم رو غصه میگرفت و باز یادم میومد ک نازام

لبخند میزدم ولی ته دلم ی غم سنگین و بزرگی بود ک هیچ کس نمیدونست حلش کنه و از بین ببرتش جز خدا

هیچ هدیه ای خوشحالم نمیکرد و غمم رو از یادم نمیبرد وانمود میکردم ک خوشحالم

دوستام ک باردار میشدن یا فارق دیگه دوس نداشتم باهاشون رفت و آمد کنم نه اینکه فکر کنید حسودیم می‌شد نه

اتفاقا برای اونها خیلی خوشحال میشدم ولی خیلی دلم برای خودم میسوخت و ازشون دوری میکردم ک غمم یادم بره

خلاصه خیلی چیزها


خدای بزرگم ازت ممنونم  
2738
خوب منم بچه دار نمیشم😔

عزیزم این حرفو نزن

الان علم پیشرفت کرده 

حتما شما هم باردار میشید ولی به وقتش

مشکلتون چیه؟؟؟

خدایا دامن همه منتظرا رو سبز کن الهی آمین. خدایا خودت مواظب باش که هیچوقت اسپرم شوهرم خودشو به بالا نرسونه 🙄 چون من حوصله بچه داری ندارم😑

دستشویی و زدم و با کمال ناباوری ۲خط دیدم

قشنگترین خط های زندگی چیزهایی ک ۴سال در انتظار دیدنشون بودم و مرخصی گرفتم رفتم آزمایشگاه انقد نشستم ک جوابش بیاد و مثبت بود

من جواب مثبت بارداری وااااای ک حالم غیر قابل توصیف هست

ی دسته گل خریدم و رفتم محل کار همسرم و بهش گفتمو خیلی گریه کردم از خوشحالی

عصر رفتم دکتر و پزشکم بهم گفت چون بارداری خارج رحمی داشتی ممکنه بازم تکرار بشه وای غم عالم باز ب دلم نشست

پزشک گفت برو ۲هفته دیگه بیا ببینم داخل رحم هست یا خارج رحم

نمیدونید چی ب من و همسرم و مامانم گذشت این دو هفته

 گذشت و رفتم سونو خداروشکر  داخل رحم بود 

باز پزشکم گفت برو ی هفته دیگه بیا ببینم ساک تشکیل شده یا نه باز من و غم عالم لعنتی ب دلم

رفتم خداروشکر ساک بود

باز پزشکم گفت برو ی هفته دیگه بیا ببینم ضربان داره یا نه

وااااای بازم من و نگرانی و غم و ..

خداروشکر ضربان داشت

خلاصه اولین غربالگری رو رفتم و اومدم خونه شام خوردیم و خوابیدم ساعت ۳ نصف از شب احساس کردم ک خیس شدم فکر کردم تووو تاریکی ک دستشوییم ریخته تا برق رو زدم دیدم خونه 

نمیدونید چه بر من گذشت اون لحظه

ترسیدم و خونریزیم بیشتر و بیشتر شد حتی توان اشک ریختن نداشتم از شدت ناراحتی

فقط رو سرامیک های جلو توالت دراز کشیدم میگفتم خدایا من ک ب تو توکل کرده بودم اخه چرا ازم گرفتیش

با همسرم رفتیم بیمارستان و ب مامانم هیجی نگفتم بیمارستان گفت احتمالا سقط کردی باید تا ۷ صبح منتظر باشی ک مسئول سونو بیاد بری سونو و ادامه کار

تا ۷صبح فقط اشک ریختم و میگفتم خدایا چراااا

رفتم سونو واااااااااای یهو صدای ضربان قلب کوچولوش رو برام گذاشتن و معجزه بود

با خوشحالی ب همسرم زنگ زدم و فقط گریه کردم نتونستم ی کلام هم حرف بزنم و بماند..

بهم گفتن جفت رو دهنه رحم قرار گرفته و احتمال سقط هست و باید استراحت مطلق باشی


خدای بزرگم ازت ممنونم  

کلا استراحت مطلق بودم و همسرم زیرم لگن میذاشت و برمیداشت و ۷ماه کامل خوابیدم ک جفت کم کم با رشد کردن جنین رفته بود بالا

خلاصه گذشت و چند روز ب زایمانم کیسه آبم پاره شد و سزارین شدم و پسرم رو ب آغوش گرفتم تووو فروردین توو این کرونای لعنتی

هر روز یاسین و سوره ملک و آیت الکرسی و سوره نور و۱۱۲۴تا توکل تو الله میخوندم و هر ماه بارداری سوره های مخصوص همون ماه

ی قرآن رو توی ۶ روز ختم کردم

و کلی نذر و نیاز و ...

خیلی چیزهارو حذف کردم ولی خیلی برای این لحظه شیرین سختی کشیدم 

خدای بزرگ این لحظه شیرین رو ب هر کس ک آرزو داره هدیه کنه

خدای بزرگم ازت ممنونم  
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687