2733
2734
عنوان

بیایم از خاطرات تو تاکسی و اتوبوس بگیم ههههههههه

| مشاهده متن کامل بحث + 68577 بازدید | 71 پست
یه روزی من و همسرم رقتیم شمال.موقع برگشت سر پیچ نوشهر که سبقت ممنوع بود ما رو گرفت پلیس.خلاصه گفت ماشین باید بره پارکینگ.منو شوهرم کلی التماس قبول نکردن.خلاصه اون افسر کوچیک تره اومد جلو نشست.منم رفتم پشت که بریم پارکینگ.شوهرم نمایشگاه ماشین داره و دیگه همه می دونید نمایشگاهیا چه زبونی دارن.اما این افسر تا پارکینگ داشت با زنش حرف میزد و منت کشی می کرد و شوهرم نتونست دست به دامن اون بشه.همین که رسیدیم در پارکینگ افسر موبایلشو قطع کرد و رفت که بگه درو بازکنن.شوهرم گازشو گرفتو رفت.یکم جلو تر دیدیم ترافیکه ما هم نمی تونیم کاری بکنیم.دنده عقب اومدیم بیچاره افسره از شیشه ی ماشین پرید تو و سوییچ و برداشت.دیگه شوهرم انقدر التماس کرد که قبول کرد به ما فوقش نگه.
ما هم با دو تا بالش و چادر مسافرتی افتادیم تو جاده.نمک آبرود سوار تاکسی شدیم و می خواستیم شبو بریم خونه ی دختر خالم تنکابن.آقا یک آقایی راننده بود که تا اونجا که مسافت 35 دقیقس ما رو دو ساعت طول داد برسون.بس که حرف میزد و موقع حرف زدن شوهرم رانندگی می کرد.موقع حرف زدنت خودش نگه میداشت.گفت که این پلیسه که شما رو گرفته آشنای کبری زن منه.خلاصه شروع کرد شماره ی زنشو گرفتن که گوشیش شارژش تموم شد و خاموش شد.حالا شماره ی زنشو داد به شوهر من گفت کبری رو بگیر.آقا حالا ما هی کبری رو (شمارشو)می گیریم،اونم جواب نمیده.تا آخر سر جواب داد گوشیو دادیم به راننده گفت چرا جواب نمیدی؟کبری گفت آخه شماره ناآشنا بود.گفت هر وقت شماره رو دیدی جواب بده.
بعد ما روبرد پیش خانوادش که پیش دریا بودن.گفت اون کبری ست.اون سمیرا دخترمه.اون لیلا س.ولی مردا رو معرفی نمی کرد.ما دیگه از خنده مرده بودیم.فرداش به شوهرم می گفتم دیگه نبینم به کبری زنگ بزنیا.صبح زود هم اومدیم جلوی پلیس راه الکی یه زیر انداز انداختیم و با بالشامون خوابیدیم که مثلا ما بیچاره ایم اونا هم ما رو دیدن ماشینمونو دادن.

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

خدایا مردم از خنده...

یه بار من وهمسر توی تاکسی نشسته بودیم.. یه پسر قد بلند از این فشن ها

با یه شلوار جین فاق کوتاه و یه تی شرت بسیار کوتاه سوار شد..

وسط راه اومد پول در بیاره از جیب پشت شلوارش .. مجبور شد باسنش رو بده

طرف شوهر عزیزم .. از اونجایی که شلوار فاق کوتاه بود شلوارش اومد

تا نیمه باسنش و عملا چند میلی متری دهان شوهر..

من داشتم منفجر میشدم و شوهرم حالت تهوع....... اووووووووووق...
بیا ره توشه برداریم....
بچه ها یه بار منوداداشم و دوستش رفتیم برای مامانامون کادو بخریم برای روز مادر،داداشم با دوستش می رفتن به تاکسیا می گفتن آقا بازار میری.یارو نگه میداشت می گفت آره.اونام می گفتن پس چرا واستادی برو دیگه.

دو باره تاکسیا رو نگه میداشتن می گفتن آقا پنچری بیچاره میومد پایین میدید هیچ خبری نیست.یا می گفتن آقا دربست.اونم نگه میداشت.اینا می گفتن:چی شده.گفتیم درت بستس.خوب برو دیگه.انقدر این جوری کردن که به خریدمون نرسیدیم.
2731
یه بار سوار اتوبوس بودیم خیلی شلوغ بود که یهو یه خانم جیغ چون بند کیفشو قیچی کرده بودن وکیفشو برده بودن و فقط بندش رو دوشش بود
خوش به حال انارها و انجیرها..... دلتنگ که می شوند..... می ترکند.
2738
یه بارم من تنها سوار تاکسی شدم یه دختر وپسر هم( که فکر کنم دوست بودن) کنارم نشسته بودن..

اونقدر این دو تا با هم ور رفتن و .. . . . . . که من از خجالتم پیدا شدم..

اونقدر که اصلا نمیدونستم کجا هستم .. کجا میخوام برم .. تو شوک بودم.. بیچاره من بی جنبه..!!!
بیا ره توشه برداریم....
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز