2733
2739
من زنم ...


با دست هایی که دیگر دل خوش به النگو هایی نیست که زرق و برقش شخصیتم باشد.

من زنم و به همان اندازه از هوا سهم می برم که ریه های تو

میدانی ؟ درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی .

قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می آیند .

دردم می آید باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم .

دردم می آید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است .

به خواهر و مادرت که می رسی قیصر می شوی .

دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی .

و صبح ها از دنده دیگری از خواب پا می شوی .

تمام حرف هایت عوض می شود .

دردم می آید نمی فهمی .

تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است .

حیف که ناموس برای تو نه تفکر

حیف که فاحشه ی مغزی بودن بی اهمیت تر از فاحشه تنی است .

من محتاج درک شدن نیستم .

دردم می آید خر فرض شوم.

دردم می آید آن قدر خوب سر وجدانت کلاه می گذاری

و هر بار که آزادیم را محدود می کنی.

می گویی من به تو اطمینان دارم اما اجتماع خراب است.

نسل تو هم که اصلا مسئول خرابی هایش نبود .

میدانی ؟

دلم از مادر هایمان می گیرد .

بدبخت هایی بودند که حتی می ترسیدند باور کنند حقشان پایمال شده

خیانت نمی کردند نه برای اینکه از زندگی راضی بودند

نه خیانت هم شهامت می خواست . نسل تو از مادر هایمان همه چیز را گرفت جایش النگو داد .

مادرم از خدا می ترسد .

از لقمه ی حرام می ترسد . ازهمه چیز می ترسد

تو هم که خوب می دانی ترساندن بهترین ابزار کنترل است .

دردم می آید این را هم بخوانی می گویی اغراق است .

ببینم فردا که دختر مردم در بیرون به جرم موی بازش کتک می خورد . باز هم همین را می گویی .

ببینم آنجا هم اندازه ی درون خانه ، غیرت داری ؟؟

دردم می آید که به قول شما تمام زن های اطرافتان خرابند .

و آنهایی هم که نیستند همه فامیل های خودتانند .

دردم می آید از این همه بی کسی دردم می آید .

برچسب‌ها: سیمین دانشور
**دور باش اما نزدیک، من از نزدیک بودن های دور می ترسم!!**
"آدم" به خدا خیانت کرد!

خدا غم آفرید...بغض آفرید...تنهایی آفرید...

اما راضی نشد!

کمی تأمل کرد

آنگاه "عشق"آفرید!

نفس راحتی کشید

انتقامش را گرفته بود از آدم...
**دور باش اما نزدیک، من از نزدیک بودن های دور می ترسم!!**
"آدم" به خدا خیانت کرد!

خدا غم آفرید...بغض آفرید...تنهایی آفرید...

اما راضی نشد!

کمی تأمل کرد

آنگاه "عشق"آفرید!

نفس راحتی کشید

انتقامش را گرفته بود از آدم...
**دور باش اما نزدیک، من از نزدیک بودن های دور می ترسم!!**

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

زن که باشی همه ی دیوانگی های عالم را بلدی

میتوانی زیر لب ترانه بخوانی و آشپزی کنی ...
میتوانی جلوی آینه موهایت را شانه کنی و حس کنی نگاهش را ...

میتوانی ساعتها به امید گره خوردن شال دور گردنش...
ببافی و در هر رج بوسه بکاری برای روزهای مبادا که کنارش نیستی...

زن که باشی...
هزار بار هم که بگوید: دوستت دارد ، بازهم خواهی پرسید: دوستم داری....؟
و ته دلت همیشه خواهد لرزید ...

زن که باشی...
هرچقدرهم که زیبا باشی نگران زیباترهایی میشوی که شاید عاشقش شوند ...

زن که باشی...
هروقت که صدایت میکند: خوشکلکم ! خدا را شکر میکنی که درچشمان او زیبایی ...

دست خودت نیست!
زن که باشی همه ی دیوانگی های عالم را بلدی ...
**دور باش اما نزدیک، من از نزدیک بودن های دور می ترسم!!**
2731
زن عشق می کارد و کینه درو می کند...

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر...

می تواند تنها یک همسر داشته باشد

و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ....

برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است

و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی ...

او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ...

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی....

او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ....

او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ....

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛

پیر می شود و میمیرد...

و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند

چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،

زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛

گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛

سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن

و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!



و این رنج است!
**دور باش اما نزدیک، من از نزدیک بودن های دور می ترسم!!**

بسیـــــــــــــــــــــــــــار زیـــــــــــــــــــــــــــــبا
یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر ، همین که دستت رو آروم بگیره...
یه فشار کوچیک بده!
این یعنی من هستم تا آخرش...
همین کافیه!

بسیـــــــــــــــــــــــــــار زیـــــــــــــــــــــــــــــبا
یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر ، همین که دستت رو آروم بگیره...
یه فشار کوچیک بده!
این یعنی من هستم تا آخرش...
همین کافیه!
2740
من یک زنم / هر قدر هم که ادای محکم بودن را دربیاورم / هر قدر هم که ادای مستقل بودن / و اینکه ممنون خودم از پسش برمی ایم / باز هم ته تهش / به آن سینه پهن مردانه ات نیاز دارم / به دست هایت / حتی / نمی دانی چه لذتی دارد وقتی تو از خیابان ردم می کنی . . .
**دور باش اما نزدیک، من از نزدیک بودن های دور می ترسم!!**
من یک زنم / هر قدر هم که ادای محکم بودن را دربیاورم / هر قدر هم که ادای مستقل بودن / و اینکه ممنون خودم از پسش برمی ایم / باز هم ته تهش / به آن سینه پهن مردانه ات نیاز دارم / به دست هایت / حتی / نمی دانی چه لذتی دارد وقتی تو از خیابان ردم می کنی . . .
**دور باش اما نزدیک، من از نزدیک بودن های دور می ترسم!!**
بی رحمانه عزیز شده ای در من / مرد / که تو باشی / انتظار نا به جایی از من نیست / تا هزار و یکبار دیگر / از خدا بخواهم / مرا یک زن خلق کند ...
**دور باش اما نزدیک، من از نزدیک بودن های دور می ترسم!!**
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز