2726
آبانداد- آرشا-آروین-آریو
آرتیمان: فارسی مرکب از آرتی به معنای پاک و مقدس بعلاوه مان به معنی تفکر و اندیشه، اندیشه مقدس ، تفکر پاک
ایلیا :سریانی-عبری به معنی راستگوی بزرگ - نام حضرت علی (ع) در توررات، خدای خدایان - تغییر یافته نام الیاس یکی از چهار پیامبرجاویدان
اردوان (به فتح ا و د):فارسی به معنی یاری کننده درستکاران، از شخصیتهای شاهنامه، نام چند تن از پادشاهان اشکانی
اوتانا: فارسی به معنی دارای اندام زیبا ، نام یکی از یاران داریوش یکم پادشاه هخامنشی
کلاْ افرادی که ازدواج میکنند دو دسته اند . آنهایی که از جانشان سیر شدند و آنهایی که قصد جان دیگری را دارند

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

آتور : (پهلوی) 1- آتش، آذر؛ 2- (اَعلام) 1) یک بخش از تقویم قدیمی ایرانی که مغهای دوران پادشاهی ماد بر پایه روح و زروانی آن را تغییر داده‌اند؛ 2) نام فرشته‌ی در ایران باستان.

آتیلا : 1- (ترکی) (آت به معنی اسب + یلا (صفت))، به معنی چابک، شجاع؛ نامی، نامدار(؟)؛ 2- (اَعلام) پادشاه هون‌ها [434-453 میلادی] که به روم شرقی تاخت و کشتار و ویرانی بسیار کرد، در جنگ با روم غربی شکست خورد، کشیشان به او تازیانه‌ی خدا لقب داده بودند.

آراد : 1- (اَعلام) (در آیین زرتشتی) نام فرشته‌ی موکل بر دین و تدبیر امور و مصالحی که به روز آراد متعلق است، روز بیست و پنجم ماه شمسی به نام اوست؛ 2- (در پهلوی) آرای، آراینده.

آران : (اَعلام) 1) نام پادشاه آذربایجان در عهد باستان؛ 2) نام سرزمینی در شمال غربی ایران و مغرب دریای خزر (کشور آذربایجان)؛ 3) نام شهری است که قباد آن را بنا کرده است؛ 4) نام شهری در کاشان.

آرتا : (اوستایی) مقدس، راست گفتار، درست کردار.

آرتان : (اَعلام) نام برادر داریوش و پسر ویشتاسپ.

آرسام : گونه‌ای دیگر از واژه‌ی آرشام، ->‏ آرشام: 1- دارای زور خرس، خرس نیرو؛ 2- (اَعلام) پسر آریامنه و پدر ویشتاسپ و نام نیای داریوش بزرگ شاهنشاهِ هخامنشی در قرن 5 پیش از میلاد.

آرشا : (=آردا، ārdā )، مقدس.

آرشان : (ارمنی) 1- به معنی نر؛ 2- (به مجاز ) مرد.

آروان : 1- آرین (ایرانی، آریایی، ایران)؛ 2- (اَعلام) 1) نام روستایی در قزوین؛ 2) نام یکی از طایفه‌های لرستان.

آروکو : (اَعلام) نام فرزند کوروش هخامنشی (اول) که به رسم گروگان نزد آشور باناپال از سوی پدر فرستاده شد.

آروَند: (= اروند) 1- شأن و شوکت و فر و شکوه؛ 2- اورند و اورنگ.

آریابُد : (آریا + بُد/-bod/ (پسوند محافظ یا مسئول))، مهتر و بزرگ قوم آریائی، رئیس قوم آریایی، نگهبان نژاد آریا.

آریاز : 1- (در اوستایی) رهنما، رهبر؛ 2- (اَعلام) نام بزرگی پارسی در زمان هخامنشیان.

آریو : (آری= آریا+ او /-u/ (پسوند نسبت و شباهت))، 1- منسوب به قوم آریایی، شبیه آریائیان؛ 2- آریایی.

آزاد : 1- رها شده از گرفتاری یا چیزی آزار دهنده، فارغ، آسوده، بی دغدغه خاطر؛ مختار، صاحب اختیار؛ 2- (در گیاهی) درخت جنگلی (آزاد درخت)؛ 3- (در قدیم) نجیب، شریف، آزاده؛ 4- (در قدیم) (شاعرانه) صفتی است برای بعضی گیاهان.

آزرمان : (فارسی) همیشه جوان، پیر ناشدنی و فرسوده نگشتنی.

آساد : (فارسی) 1- (اَعلام) پسر مهر گشسب، پدر فرخ داد پارسی؛ 2- (در عربی) آساد جمع اَسَد است به معنی شیرها و شیران.

آسیم (پهلوی) : 1- (به لغت زند و پازند) استاد عظیم الشأن و بلند مرتبه؛ 2- (در پهلوی، asēm) آسیم به معنی سیم و نقره است.

آمیار : (کردی) همکار، یاور.

آنوش : بی ‌مرگ، جاوید، جاویدان.

آوَند : 1- حجت، دلیل، برهان، آونگ؛ 2- (در قدیم) ظرف؛ 3- (در گیاهی) لوله‌ی باریک ساقه گیاهان.
2728
آراد
تو آمدی و خدا خواست پسرم باشی،
وبهترین غزلِ توی دفترم باشی،
تو آمدی وخدا خواست از همان اول،
تمامِ دلخوشی روزِ آخرم باشی،

تمامِ زندگی من و همنفسم 7 آبان 92 چشممون و روشن کرد، خدایا شکرتتتتت
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730