2703
2553
من از سعید خوشم اومد امیدورام سارا برنده نشه چون خیلی نچسبه
خدایا برسان آن صالحی را که وعده کرده ای و به ظهور مبارکش شاد فرما دل شریفش را ((السلام علیک یا ابا الصالح المهدی ادرکنی)))

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

2720
این سارا خیلی لجه ادمو درمیاره با این ایرادای الکی که میگیره. امشبم یه قسمتایی از خونشو نشون داد که واقعا صد رحمت به خونه بقیههههههههه حالا فردا همه چی مشخص میشه امیدارم برنده نشهههه
منوی سعید:
پیش غذا: سوپ کلم بروکلی
غذای اصلی: کباب کوبیده و مرغ زعفرانی با برنج و ته چین
دسر: بستنی زعفرونی مغزدار

غذاهاش خوب شده بود مخصوصاً کبابو خیلی حرفه ای درست کرد. فقط سوپش زیاد چنگی به دل نمی زد.
کلی هم بازی و معما و شوخی درست کرده بود که مهمونا سرگرم بشن ولی فقط سپیده باهاش همراهی کرد.
مریم خانم که بخاطر سن و سالش زیاد دوست نداشت قاطی این بازی و شوخی ها بشه.
سارا هم لج کرده بود و هر کاری که سعید می کرد می گفت خوشم نیومد، بهش نمی خورد، هماهنگی نداشت، جالب نبود . ...
بوی کباب از اونجا به ما رسید اون وقت سارا توی اتاق می گه کبابش اونی که باید باشه نبود!! طغرل هم جفت پا رفت روش که بروووو بابا!
سعید داشت توی حیاط کباب درست می کرد بعد سارا از توی بالکن داد می زنه ما گشنمونه این قبول نیستا!
په نه په می خواستی کباب درسته از آسمون بیافته توی بشقابت! خب باید دو دقیقه بشینی تا آماده بشه دیگه.
بعد هم توی بالکن داشت سیگار می کشید من گفتم ای چرا صداش انقدر خرابه نگو سیگاریه.

آخرش هم مریم خانم 5 داد، سپیده 7، سارا هم 3
به نظرم مریم خانم و سپیده بد نمره ندادن ولی سارا خیلی کم داد. اگه اونم 5 می داد سعید هم می شد 17 و با سپیده و مریم برابر می شد ولی اینجور که بوش میاد با این نمره چهارم می شه ولی حقش نیست.

حالا ببینیم سارا این همه اولدوروم بولدوروم می کنه فردا شب خودش می خواد چی کار کنه.
درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر...درین سراچه بازیچه غیر عشق مباز
2714
دلم کباب شد واسه سعید که با ویالون اون آقاهه که خونه سارا قراره براشون بزنه اونجوری گریه میکرد ..........

به نظرم خیلی آدم احساساتی هست همونجوری که میخنده و میرقصه و شاد وشنگوله اشکشم زود درمیاد ...

فکر کنم اونجا خیلی دلشون تنگه ...گریهههههههههههههههههههه

مسخره تر از همه اون ساراست که به مریم میگفت به خاطر مادر بودنش بهش نمره میدم بعد طغرل هم گفت یعنی مریم خانومو مادر خودت میدونی شما ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بنازم به این اعتماد به نفس

بچه ها دلم واسه پیرای خودمون سوخت یه ذره که سنشون میره بالا اکثرشون فکر میکنن آخر دنیاست براشون ولی این پیر زنا که اونجان احساس میکنن دختر 20 ساله ان . لاک میزنن آواز میخونن دامن لی کوتاه میپوشن تیشرت سبز میپوشن گوشواره های بزرگ و رنگی میندازن عین جوونا ..........

دلم خیلی واسه مادر بزرگم سوخت ........ به خدا جدی میگم از این زنده دلیشون حال میکنم

کاری به وراجی های سارا ندارم ها با اوناش که مخالفم شدید
نه تو می مانی و نه اندوه...ونه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم ، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت ....غصه هم میگذرد ...آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...لحظه ها عریانند ، به تن لحظه خود جامه اندوه نپوشان هرگز
دقیقا سمیرا جون

اون روز اول که پرسیدن از چی اینجا خوشتون میاد مریم خانم گفت آزادی

من اون موقع با خودم گفتم مگه این پیرزن چی میخواد از آزادی

ولی واقعا حرفت درسته . همین امید به زندگی که دارن چقدر مهمه

تازه توی اون سن و سال غذای مکزیکی برای مهموناهش درست کرد
واقعا آفرین داره
آره به خدا خیلی از جوونامونم حس و حال اینا رو ندارن به خدا اینقد توی جوونی انگیزه یه چیزایی رو ازمون گرفتن که مجبوریم با رژ گونه صورتامونو سرخ کنیم هههههههههه چه برسه به پیرا
نه تو می مانی و نه اندوه...ونه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم ، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت ....غصه هم میگذرد ...آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...لحظه ها عریانند ، به تن لحظه خود جامه اندوه نپوشان هرگز
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

بارداری

daryaa_akbari | 40 ثانیه پیش
2687