ما یه گروه داریم با همکلاسیهای دبیرستانمون، راستش خیلیییی مدرسه خوبی میرفتم و از کل کلاس همگی بهترین رشته هارو قبول شدن ، بغل دستیم دندونپزشکی، پشت سریم پزشکی، دث تا از بچه ها دارو، یک نفر دامپزشکی، چند نفر شاخه های زیست دانشگاه تهران و بهشتی،...خلاصه بگم بهترین قبولی رو میشد تو کلاسمون دید.خودم زیست قبول شدم دانشگاه تهران.
همه ما باهم دوست موندیم و هرسال دورهم جمع میشدیم.خیلی بچه های خوبی داشت مدرسمون و صمیمیتمون بالا بود.کم کم بچه های رشته ریاضی و انسانی مدرسمون هم که اون زمان خیلی باهم دوست بودیم و اصلا اینطوری نبود که رشته های دیگه رو بین خودمون راه ندیم، به جمعمون اضافه شدن.اونا هم همگی رتبه های عالی.ریاضیامون همگی دانشگاههای سراسری تهران قبول شده بودن و انسانیا چند نفر حقوق و چند نفر روانشناسی و همگی سراسری.میخوام بگم هممون اهل تلاش و هدفدار بودیم و این ماها رو بهم نزدیک تر میکرد.کم کم انقدر صمیمیتمون بیشتر شد که دورهمی های هرسالمون تبدیل شد به هر چند ماه یکبار.گروه زدیم تو تلگرام و تعدادمون ۳۲ نفر بود.من دیگه بعد ازدواج زیاد نتونستم تو دورهمیاشون شرکت کنم ولی الان برای تک تک بچه ها تولد میگیرن و به هر بهونه ی کوچیکی میرن بیرون.خود من برای عروسیم دعوتشون کرده بود و فکر میکردم فقط هم کلاسیهای خودم میان ولی همه اومدن و هرکدوم یه ربع سکه هدیه اوردن🙈خلاصه خیلی تحت تاثیرشون بودم و ازینکه همیچین دوستایی دارم همیشه خوشحال...
تا اینکه کم کم همگی ازدواج کردن و هربار یکی تو گروه اعلام میکرد داره ازدواج میکنه و دعوت میکرد به عروسیش.جوریکه بعد گذشت سه سال از راه افتادن گروهمون فقط ۹ نفر مجرد بودن و بقیه یا با همکلاسی دانشگاهشون یا دوست پسراشون یا اقوام و فامیل ازدواج مرده بودن.نگم براتون که چقدرررر عکس میذاشتن تو گروه و خیلیاشون اینستاگرامشون پر بود از دونفره ها و عاشقانه هاشون.دقیقا یادمه یکیشون رفته بود سنگاپور و با همسرش که خیلییی هم بهم میومدن عکس گذاشته بود و ژست خوشگلی گرفته بودن و یکی از بچه ها گفت وای ادم شما رو میبینه دوست داره ازدواج کنه...
پروفایلای پر از عکسشون و هدیه هاشون هم بماند