خانما امروز سند خونمون رو گرفتیم شوهرم گفت ی وقت تشکر نکنی ازم منم گفتم خب درسته تو بیرون کار میکنی من توی خونه ولی باهم خریدیم باهم تلاش کردیم و جوتب داد پس من پشمم یه پوز خند هم زد گفت توهم کمک دادی . من تو این هشت سال خیلی قناعت کردم تمام وسایل خونم مال جهازمه هیچی نگرفتم حتی ارایشگاه هم نرفتم خودم انجام دادم لباس مناسب گرفتم از همه مهم تر من بودم ک پافشاری کردم برای خرید خونه و پس انداز کردم برنامه ریزی کردم مثلا گفتم چه وامی بگیریم کجا بزاریم سود شه یا خیلی کارهایی دیگه قبل ازدواج خیلی ولخرج بوده حتی خانواده خودشم میدونن ولی امروز بهم گفتم فقط زحمت خودش بوده گفتم خوب من تو خونه ام جون تو نمیخای برم سرکار گفت تو دوتا کاسه میشوری منت میزاری گفتم تو این چند سال من بیشتر مناسبتا رو ازت کادو نخاستم تو هم ندادی مسافرت نخاستم توهم نبردی گفتم کم هم خرج خونه نداشتیم منظورش خورد و خوراک بود الان خیلی پشیمونم نمیخام دیگه زن زندگی باشم میخام بریز و بپاش کنم خیلی ناراحتم فک میکردم برگرده بگه خانم این خونه ای ک من خریدم بخاطر تو بوده برنامه ریزیات و پافشاریات