منم دقیقا تو زمانی که داشتم رو ابرها پرواز میکردم ،با یه زلزله و ترس بچه های نازم متین مامان و مبین مامانی رو بدنیا اوردم و مبین بعد از هفت روز و متین بعد از دوازده روز منو تنها گذاشتن 😥😥دل کوچیکشون برای مامانشون نسوخت ،دارم میسوزم از داغشوووون
منم ببرید تو گروه تلگرامتون ،باید کدوم لینک رو بزنم
سلام
عزیزم هستی
https://t.me/joinchat/DefCPw1SSuMIy9tYCK-hOQ
سلام به همه اول از خداي مهربون واسه همه دلهاي شكسته صبر ميخوام ...واقعا داغ از دست دان فرشته ها سخته و سنگين ...هر بار كه مينويسم ارزو ميكنم دست تقدير كس ديگه اي رو به اين تاپيك نكشونه فقط بدونيد روزهاي سخت هم مثل روزهاي شادي و اميد كه براي مادران فرشته ها زود تموم شدن اونها هم ميگذرن پس قوي و اميدوار به اينده باشيد
خدا صبرتون بده
ایلیانا جون سلام،ازتون به خاطر ایجاد این تاپیک ممنونم،درخواست دوستی منو دیدید؟خیلی دوست دارم اگه گروهی دارید منو دعوت کنید،من الان باردارم و خیلی دوست دارم در کنار دوستان با تجربه این تاپیک باشم،ممنونم
من الان این تاپیک و خوندم و اشکام بند نمیاد تحمل این درد از حد تصور من خارجه.من جنینم و تو هفت هفته از دست دادم و تا چند وقت داغون بودم تازه جنینی که ناخواسته بود...چه برسه به درد از دست دادن بچه ای که با ذوق و شوق منتظر اومدنش بودی.ولی خدا رو شکر که خدا بهت یه فرشته ی دیگه داده و غم نبودنش جبران شده.به امید اینکه هیچ بانویی از سرزمینم داغ از دست دادن فرشتش و تجربه نکنه
آریاناز عزیزم شما بارداری آیا فکر می کنید گروه فرشته های پرکشیده برات مفید باشه ؟ آیا قبلا فرشته از دست دادی خدای نکرده؟ اگر دوست داشتی برای سما پیام بده اون احتمالا بتونه تو رو ب گروه باردار هاشون معرفی کنه عزیزم انشالله فرشته ات سالم تا بغلت برسه
Nilp جان برات متاسفم... داغ فرزند تلخ ترین داغ دنیاست و تا آخر عمر میسوزونه عزیزم امیدوارم هیچ مادری مریضی و داغ بچه شو نبینه .... کاشکی صدام به عرش برسه😔😔
استارتر عزیز داستان پر کشیدن پسرم منم مثل نی نی شما بوده الان سه ماهه دنیا رو سرم خرابه
سلام
منم پسرمو اسفند ۹۵ تو هفته ۲۶ از دست دادم خیلی برام سخته خیلی گریه میکنم دلم براش تنگ شده, پسر من سه روز تو دستگاه بود من همش میرفتم پیشش نازش میکردم باهاش حرف میزدم حسرت بغل کردنش به دلم موند
پارسال محرم اوایل بارداریم بود همش میگفتم سال دیگه با بچه ام میرم مراسم شیرخوارگاه
الان فردا مراسم شیرخواه گاه حضرت علی اصغر و منم دستام خالی
خدااا
منم چهار ماه پيش پسر نازنينمو تو هفته ٣٧ از دست دادم فقط ٥ روز ديگه مونده بود تا سزارين بشم ، روزي كه رفتم چكاپ پيش دكتر فقط چند ساعت بود كه تكون نخورده بود و دكتر گفت قلبش ديگه نمي زنه ، ٣ روز پيشش سونوگرافي داده بودم اما متاسفانه ديده نشد، فرداش سزارين كردم بند ناف دور گردنش بود و يه گره هم داشت و عكسشو فقط بهم نشون دادن ، سخت ترين و داغون ترين روزهاي زندگي ام و مي گذرونم ، عكسش تو گوشي امه روزي چند بار دلم براش تنگ مي شه و مي بينمش و تنها چيزي كه برام مونده همين يه عكس و اتاقي كه همه چيزشو جمع كردم و ملافه انداختم كاري هم جز گريه و حسرت كشيدن ندارم
