فرشته من ۱ دختر زیبا و شیطون بود خیلی تکون میخورد میچرخید و سکسکه میکرد همه میگفتن نشونه سلامتیشه هر بار تو سونو دکتر ها میگفتندچه دماغ و دهن زیبایی داره و چقدر شیطونه.. تو چند ساعت قلب کوچولوش دیگه نزد... وقتی تو بیمارستان دکتر اینو گفت دیگه هیچی بعدش نشنیدم نمیدونم چطوری تا حالا زنده موندم... مجبور شدم طبیعی زایمانش کنم اون روز همه ماماهای بخش و حتی دکترم با من اشک ریختن و میگفتن دخترم ۱ دختر کاملا ایرانی زیبا بوده ولی فرشته من دیگه رفته بود... بند نافش ۳ دور دور گردنش پیچیده بود با ۱ گره که تو دور آخرش بود و سفت شده بود... هر چی سعی میکنم باهاش کنار بیام نمیتونم، ظاهرمو نگه میدارم جلو بقیه ولی قلبم داره آتیش میگیره... تحملش از اونی که تصور میکردم سخت تره... جایی به جز این سایت آرومم نمیکنه دردیه که حتی برا دشمنامم آرزو نمیکنم... خواهش میکنم اونایی که این تجربه تلخ و گذروندن بهم کمک کنن بگین چه جوری تحمل کردین... الان ۴۰ روز گذشته ولی من روز به روز دلتنگتر میشم ....دخترم برگرد تو رو خدا ... خدایا شاید حکمتت بالاتر از درک منه ولی دخترمو بهم سالم برگردون خواهش میکنم
ویرایش پست : 29 فروردین 94
برای من امروز 2 سال از تلخ ترین واقعه زندگیم گذشته است با وجود اینکه فکر میکردم زندگیم تمام شده ولی زنده و سرپا ماندم و خدا فرشته دیگری به من بخشیده است ... پس مینویسم برای شما که نمیدانم دست تقدیر و پر کشیدن فرشته تان شما را به این تاپیک کشانده است یا یک اتفاق و کنجکاوی... به هر حال مینویسم که بدونید بعد از پایان سیاه ترین شب هم روز فرا میرسد و خورشید دوباره زندگی میبخشد روز اول فکر میکردم من تنها عضو این تاپیک و مادر داغدار این دنیام ولی این همه اعضا به من فهماند که زندگی اینگونه پستی دارد و بچه دار شدن دوباره اعضا نشانم داد بعد پستی ها بلندی ها می آیند امیدوارم اگر داغدیده اید با خواندن صفحات و دیدن حال مشابه شما هم مثل من آرامش بگیرید روی پایتان بایستید و دوباره شروع کنید... به امید آنروز
...
مشخصات خودم و دوستهای خوب این تاپیک و علت پرواز فرشته هامون اسم - سن -جنس فرشته - زمان پرواز فرشته - علت پرواز - زمان اقدام بعدی
ایلیانا - ۳۷ ساله - اولین بارداری - دختر - هفته ۳۳ - اردیبهشت ۹۲ - زایمان طبیعی - پیچیده شدن بندناف و قطع ضربان قلب - یک پسر نازنین به لطف خدا دارم
فرشته - 31 ساله- بارداری اول - دختر - ۲۴ هفته - دی ۹۱ - زایمان زودرس - به لطف خدا ۱ پسر گل داره
سمیه - ۳۱ ساله - اولین بارداری - پسر - هفته ۲۷ - اردیبهشت ۹۲ - زایمان زودرس - یک گل پسر داره به لطف خدا
موچولو - 27 ساله - همدان - اولین بارداری - دختر - 42هفته - بهمن ۹۱ - دفع مکونیوم - یک پسر گل به لطف خدا داره
گوجه 2 - ۳۲ ساله - اولین بارداری - هفته ۸ - آذر ۹۰ - ضعف نطفه - دومین بارداری -پسر - ۳۲ هفته - ۱ اسفند ۹۲ - عدم خونرسانی و اکسیژن رسانی جفت به نی نی از هفته ۱۸ باعث تاخیر در رشد نی نی شد بعد باعث بروز اختلال در نی نی شد و در هفته ۳۲ بارداری قلب نی نی از کار ایستاد.... چون ما مشکل ناباروری داشتیم دکتر نگفت پیشگیری کنیم
خدایا تو تنها مشترک مورد نظر من هستی تو رو خدا در دسترس باش...
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
مریم جان فامیلیت پسوند پیشوندنداره اخه چون صالحی زیاد
من الان زنگ زدم قسمت جستجوی متوفی بهشت زهرا،گفتم کدوم بیمارستان زایمان کردم و دنبال قطعه بچم هستم.گفت این نوزادا رو که بیمارستان میاره همه رو دسته جمعی خاک میکنن و قطعه اش مشخص نیست😭😭از دیشب تا الان دلم داشت پر میکشید و گفتم برم بهشت زهرا حالم بهتر میشه 😭😭😭😭گفت اگر می خواستید قبر مشخص داشته باشه باید از بیمارستان تحویلش می گرفتید و خودتون کارای کفن و دفنش انجام می دادین.آخه ما دادیم قسمت پاتولوژی که شاید علت مرگ رو بفهمن که خاک بر سرشون هیچی هم نفهمیدن و گفتن همه چیز نرمال بوده😢😢😢😢😔😔😔
من الان زنگ زدم قسمت جستجوی متوفی بهشت زهرا،گفتم کدوم بیمارستان زایمان کردم و دنبال قطعه بچم هستم.گف ...
شما از طریق سایت جستوجو کزدید؟ من بیمارستان که پرسیده بودم...گفتند برو بهشت زهرا مشخصات هست با قطعه...دیگه پیگیری نکردم فکر کردم الکی میگن...الان توو سایت بود...با تاریخ دقبق
مریم جان منوتومثل همیم بهشت زهرادوای دردمون نیست من ازبس گریه کردم چشمام تارشده ضعیف شده بااینکه خودمم دل سوختم وهنوزدارم میسوزم ولی بت میگم جاشوسبزکن بچه مابه دنیانیومده بودازهمون دنیارفت منوتوچون ضعیفیم این حالمون یکی میگفت یه دکترزنان این اتفاق براش افتادخودش گفت این اتفاق بعدچهلمشم حامله شدببین مردم چه راحتن انوقت من شب وروزم شده ارامبخش وگریه وعذاب بلندشودوباره بخواهش فکرکن همون که برگشته هرچندااین حرفاتسکین دردمنوتونیست